
تا که آرامش بگیرد روحِ من اندر وطن
آمدم دزدانه در این زادگاه پر خروش
تا وَزَد مهرِ اهورایی به جانم در وطن
مهرِ تو در قلب من هر روز گردد شعله ور
شعله های آتش مهر است فروزان در وطن
نامِ نیک مهرورزان ماندگارست در وطن
آن خروش شهریاران و همی بهرامِ گور
خفته در گورند و گوران حاکمند اندر وطن
پس چرا این گور گیران هم ندیدند گورِ او
تا بگیرند پندها ز آن تاج داران در وطن
من ندانم با کدامین جُرم گشتم بی وطن
نوع دیگر فکر کردن، جرم باشد در وطن
من هراسان می روم زین کوی تا کوی دگر
من چگونه سازمش خِشت وطن را در وطن
بار الهی این وطن را از سه مورد دور دار
قحطی و نا امنی و کذب و دروغ اندر وطن