
هم پناه و ملجاء این بیکسان
زلزله آمد وطن ویرانه شد
چند هزاران کُردِ ما بی خانه شد
عده ای که مُرده اند در زیر خاک
بوده اند مظلوم و بیشک سینه چاک
عده ای زخمی شکسته دست و پای
می زنند فریاد ما رَس ای خدای
چون تویی خالق به فریادی برس
واقعا این صحنه ها هم دیدنی است
هر چه هست نابود و دور از ایمنی است
این حوادث هست زنگی از خطر
ما کنیم از کار زشت و بد حذر
وحدتی بر پا شد از این بندگان
یکصدا با شور و شوق ,خُرد و کلان
می کنند خدمت به این آوارگان
تا که از سرما بمانند در امان
مردمان از هر نژاد و هر زبان
گشته اند آماده و آرام جان
متحد گشتیم در سرزمین
ای خدا از عالم بالا ببین
تخم نیکی را به دلها کاشتی
دشمنان و دوستان در آشتی
ما همه افتاده ایم در امتحان
با محبت از گزندیم در امان
ما همی آگاه با این قلب پاک
همچنان خوشه ها از جنس تاک
خلق پاکت جملگی دست بر دعا
همت از ما رحمتش هم از شما
پس همی رحمی نما بر حال زلر
تا نباشد خلق تو چشم انتظار
هر چه خواهیم از تو خواهیم ای خدای
خلق ایران متحد، دست بر دعا
چون که آوردیم به در گاهت پناه
ما خجل هستیم ز تقصیر و گناه
ما چه میدانیم سِر کائنات
عقل از اسرار خلقت گشته مات
عرش و فرش و کرسی و لوح و قلم
نظم آن با امر تو خورده قلم
اختران و کهکشانهای عظیم
هر یکی در جای خود باشد مقیم
ماه و خورشید و زمین و آسمان
با نظام خاص تو دارد نشان
امتحان آید به پیش شرمنده ایم
ما فقط دانیم که ما یک بنده ایم
بنده شرمنده و هم رو سیاه
تو ببخش نادانی و جهل و گناه