و از چمن آمد برون گل بی نقاب
گل مگو بلبل فغان خواهد نمود
فصل گل بر شاخ آن خواهد سرود
کی خدا من عاشق روی وی ام
در فراق گل بود طاقت طی ام
جلوه گر شد در برم آن مهربان
در وصال گل شدم من کامران
و از جمال گل شدم بس شادمان
عاشقان را کی ز خود باشد خبر
جامه سبزت ز تن ایگل بدر
گل که بنمود است بس عاشق واله
در جهان بلبل فکند قلقله
جان فدایت ای خدای گل فروش
ناشری خواب است می آید بهوش
داده ای بر مؤمنین ات عقل و هوش
که مدام باشند ز عشق در جنب و جوش