شعر وحید جوادی درباره شکرالله جوادی
میتوان بنوشت حال و سرگذشت
پُر خروش و با تحرّک در جوانی
بود بی نیاز و سرخوش و مدبّر در زندگانی
نام نیکش بود شکرالله و شاکر خدا
خوش برخورد پُر امید و با صفا
خوش کلام و خوش بیان و خوش زبان
بود مشهور بین مردان و هم زنان
هم قوی و شریف و هم مرد کار
دگر کار او بود همره سیر و سفر
در سفرها بسی پیوسته بی خطر
تا حدود سال هزار و سیصد و شصت
پس از آن در شهر و منزل شد باز نشست
تغییراتی در وجودش شد آشکار
شد عصبی و عجول در نفس کار
یادش گرامی و روحش شاد باد
جمله منسوبین زنده و پاینده باد
وحید جوادی
شعر وحید جوادی درباره طاهره
خواهر خوبم که هست نامش طاهره
در کارهای خوبش هست طاهره
هم مؤمن و هم شجاع و هم دلیر
هست نزد دوست و دشمن حقیر
نام او پیوسته هست ورد زبان
همسر خوبی و با تقوی در این زمان
صبر و استقامت و پایداری در او
هست در ياد همه افکار او
انشاءالله عمر او تا صد سال دگر
پیوسته مأنوس با خدای دادگر
از خدا خواهم هر دم سایه اش
کم نگردد از خویش و از همسایه اش
وحید جوادی
شعر وحید جوادی در فوت طاهره
طاهره رفتی و ما تنها شدیم
جمع بودیم ناگهان منها شدیم
با محبت و دلسوز و با ایمان
چه زود بود رفتی ز میان
قلبها شکسته و چشمها شد گریان
برای همیشه دلها بود سوزان
حامی فرزندان بودی در طول حیات
دلسوز و نگران تا زمان وفات
با مشکلات مردانه جنگیدی
تا فراز و نشیب زندگی دیدی
روحت شاد با علین
با دعای دوستان و مقرّبین
وحید جوادی