
این همه فرخنده حالی
ای بهاءِ جان و دلها
از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و هجران
وآن طلوع نور و ایمان
ای بهار روح وریحان
از تو دارم ، از تو دارم
....................
این تو بودی آشنا کردی به دل مهر و وفا را
من که این نسیان نکردم
ازغمت پنهان نکردم
جان من احوال من
ازمکتب دیرینه تو پا گرفته
سوز من سودای من
از درس بی پایان تو ماوا گرفته
....................
من خود عاملی که مرا داده درس تو را میشناسم
من خود کینه و علل دشمنی به تو را میشناسم
دیگر ای محبوب جانها
ازنظر ها رو مگردان
جان من احوال من
ازمکتب دیرینه تو پا گرفته
سوز من سودای من
از درس بی پایان تو ماوا گرفته
....................
این همه شوریده حالی
این همه فرخنده حالی
ای بهاء جان و دلها
از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و هجران
وآن طلوع نور و ایمان
ای بهار روح وریحان
از تو دارم ، از تو دارم