
به یاد دارم سینی ها دایره شکل در حدود 2 یا سه کیلو کنگره ای با نقش نگار بود که در بعضی از آنها مطالبی یا شکلی نقش بسته بود. آنها را برای شب عید و ایام عید روی کرسی قرار میدادند و آجیل ها و قند و کماجدون و نقل و شیرینی داخل آن بود. بعضی از خانه ها جوز قند هم در پائیز درست کرده بودند که بسیار خوشمزه بود. مثلاً هلو یا آلو را هسته اش را در آورده بودند و پوست آن را کنده بودند و داخل آن را با خاک قند یا شکر و مغز بادام و گردو پر میکردند و وقتی خشک می شد، لذّت بخش بود. دیگر برگه زردآلو و سیبی که تابستان خشک بود داخل سینی زینت بخش بودند در ضمن با سلق یا حلوا سونی سوهان را میگفتند حلوا سونی که عید فراوان بود و تمام دختران جاسب بدون استثناء مادرانشان از کودکی آنها دیگ و قابلمه و بادیه و کماجدون و آفتابه و حتّی قاشق های مسی که لب آن مانند اره بود، برای جهازیه میخریدند. اولین چیز جهاز لنگ و قدیفه یا حوله و مشت آبه که در هم داشت و لگنی به دختر میدادند. آن زمان صحبت کیلو نبود و میگفتند فلانی مثلاً 22 مَن مس به دخترش داده است و ظاهراً ارزش را به جهازیه و مس برآورد میکردند غافل از اینکه دختران هنرمند و سازگار جاسب همه دُرّ گرانبها بودند که باید هم وزن آنها طلا میگذاردند. نجابت و سازگاری و هنر قالی بافی و بچه داری همه نمونه بودند که چنین اولادهائی به اجتماع تحویل داده اند. ولی بعدها قابلمه و ظرف های رویی یا آلمینیوم آمد و بازار این مس ها کساد گردید. حال که قرن 21 است همه دانشمندان به این نتیجه رسیدند که مس برای سلامتی بسیار مفید است و افراد زرنگ و سودجو رفته اند و تمام مس های دهات را جمع آوری نموده و خریده اند و به جای آن ظروف رویی و ملامین را جایگزین کرده اند. البته ناگفته نماند الان نه گاوی مانده است و نه گوسفندی و نه مسی مانده است و نه مسگری. حال ما هرکدام به عشق آن روز دیگچه یا سماور ذغالی یا ظروفی را یادگاری به عشق قدیم نگه می داریم که اصل و ریشه خود را فراموش نکنیم و پی می بریم پدران و مادران ما آگاه بودند و می دانستند چگونه در نهایت سادگی زندگی کنند. اما خوب به یاد دارم ما بچه ها عشق داشتیم سفیدگر که می آمد به شاگردش کمک کنیم و شاگردش از استاد اجازه می گرفت که این بچه ها دوست دارند بدمند و استاد میگفت اگر دلشان میخواهد بدمند و خوشحال میشوم بدمند و ما هم خوشحال میدمیدیم اما فوری خسته میشدیم و خدا خدا می کردیم شاگردش دسته دَم را از ما بگیرد. خیلی جالب و لذّت بخش بود و به نوبت بچه ها میدمیدند. آن زمان نوجوان زیاد بود و دخترها قالی باف بودند و غیر از مزد قالی انعام آنها مس بود که صاحب کار باید به آنها میداد.