داستان چشمه کوچکی که بعد ها به قناتی پر آب تبدیل میشود در کروگان جاسب بسیار معروف بوده و نسل به نسل و دهان به دهان در بین اهالی گشته و اکنون نیز بسیاری آین داستان را میدانند و برای هم نقل میکنند. داستان از این قرار است که خانواده ای در کروگان زندگی میکرده اند که در این خانواده یک شب مادر خانواده در فصل سرما از خواب بیدار شده و به پسرش که بابا شیخ بوده میگوید که بسیار تشنه است و هیج آبی در خانه نیست که او بتواند بنوشد لذا از بابا شیخ میخواهد که به چشمه مجاور برود و با خود کوزه ای آب بیاورد. بابا شیخ نیز همین کار را کرده و در سرمای شدید شب به سمت چشمه میرود و با کوزه ای پر از آب چشمه بر میگردد.
وقتی به خانه میرسد مادر خود را میبیند که خوابیده است پس با خود فکر میکند که بهتر است بگذارد او استراحت کند و او را بیدار نکند لذا کوزه را نگه داشته تا مادرش بیدار میشود. وقتی مادر بیدار میشود به او میگوید گه چرا من را بیدار نکردی تا آب بخورم و او میگوید که دلم نیامد تا از خواب شما را بیدار کنم. خلاصه مادر آب را میخورد و رفع تشنگی میکند. در اثر این رفتار مادر پسر را خیلی دعا میکند و روایت است که وقتی پسر به قم میرفته در سر گردنه جاسب به قم که زیارتگاه حضرت معصومه پیدا است به رسم آن زمان همه میگفتند السلام العلیکم یا حضرت معصومه. و وقتی باباشیخ این عبارت را بر زبان میآورد گویند که جوابی از حضرت معصومه میشنود که میگوید السلام العلیکم یا باباشیخ جاسبی... از آن تاریخ به بعد آب چشمه ای که او برای مادرش از آن آب آورده بود فراوان میشود و تبدیل به قنات پر آبی میگردد که هنوز هم پر آب هست و این قنات به قنات بابا شیخ معروف میشود.
داستان این قنات در جای دیگری نیز اینگونه تعریف شده است که شنیدن آن نیز خالی از لطف نیست
زیارت واقعی بابا شیخ
در منطقه جاسب قم گروهی از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیهم السلام مشرف می شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردی(بابا شیخ) از اهل محل را می بیند که در گرمای روز کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود، مسافرین مشهد مقدس که او را می بینند زبان به شماتت و سرزنش می گشایند که: پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستی، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ میکنند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟
میگویند : پیرمرد این دیگر چه حرفی است که میزنی مگر اقا زنده است که سلام ما را پاسخ بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.
آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای...»
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند. »
در این روستا افراد پاک دل و متقی بسیاری نظیر شیخ علی یا بابا شیخ وجود داشته که بابا شیخ قنات معروف هرازجان را حفر نموده و مزار بابا شیخ در کنار همان چشمه یا قنات فعلی در دشت گروگان واقع شده است که مردم جاسب آن چشمه را به نام چشمه یا قنات بابا شیخ میشناسند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟
میگویند : پیرمرد این دیگر چه حرفی است که میزنی مگر اقا زنده است که سلام ما را پاسخ بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.
آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای...»
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند. »
در این روستا افراد پاک دل و متقی بسیاری نظیر شیخ علی یا بابا شیخ وجود داشته که بابا شیخ قنات معروف هرازجان را حفر نموده و مزار بابا شیخ در کنار همان چشمه یا قنات فعلی در دشت گروگان واقع شده است که مردم جاسب آن چشمه را به نام چشمه یا قنات بابا شیخ میشناسند.