الواح حضرت بهاءالله
دوست مکرّم جناب ملّا غلام رضا من جاسب علیه 669 [بهاءالله] ملاحظه فرمایند:
بسم ربّنا الأقدس الأعظم الأبهی
حمد محبوب بیزوالی را لایق و سزا است که لمیزل و لایزال از نفحات قلم اعلی اهل ملکوت انشاء را به بحر علم هدایت نمود و بما ینبغی لشأن الانسان تعلیم فرمود. طوبی از برای نفوسی که به صریر قلم اعلی فائز شدند و به انوار افق ابهی منور گشتند. امروز روزی است که طور به قد ظهر الظهور ناطق و سینا به قد اتی مالک الأسماء صائح. جمیع اشیاء از حرارت نار محبت الهی مشتعلند و لکن نفوس غافله از اسرار یوم محجوب و ممنوع. جمیع کتب قبل به ذکر این یوم ناطق، قد اخبر به الرَحمن فی الفرقان بقوله، «یوم یقوم الناس لربّ العالمین.»(1) و همچنین نقطه بیان میفرماید: «انّه هو الذی ینطق فی کلّ شأن اننی انا الله لا اله الّا انا ربّ کلّ شیء و انّ ما دونی خلقی ان یا خلقی ایّای فاعبدون.»(2)
دوست مکرّم جناب ملّا غلام رضا من جاسب علیه 669 [بهاءالله] ملاحظه فرمایند:
بسم ربّنا الأقدس الأعظم الأبهی
حمد محبوب بیزوالی را لایق و سزا است که لمیزل و لایزال از نفحات قلم اعلی اهل ملکوت انشاء را به بحر علم هدایت نمود و بما ینبغی لشأن الانسان تعلیم فرمود. طوبی از برای نفوسی که به صریر قلم اعلی فائز شدند و به انوار افق ابهی منور گشتند. امروز روزی است که طور به قد ظهر الظهور ناطق و سینا به قد اتی مالک الأسماء صائح. جمیع اشیاء از حرارت نار محبت الهی مشتعلند و لکن نفوس غافله از اسرار یوم محجوب و ممنوع. جمیع کتب قبل به ذکر این یوم ناطق، قد اخبر به الرَحمن فی الفرقان بقوله، «یوم یقوم الناس لربّ العالمین.»(1) و همچنین نقطه بیان میفرماید: «انّه هو الذی ینطق فی کلّ شأن اننی انا الله لا اله الّا انا ربّ کلّ شیء و انّ ما دونی خلقی ان یا خلقی ایّای فاعبدون.»(2)
در جمیع کتب این یوم به حق جلّ جلاله منسوب معذلک بعضی از غافلین به اغوای رئیس خود انکار این مقامات نمودهاند و بر اعراض و اعتراض قیام کردهاند. قد اخبر الله بهم فی کتابه بقوله: و هم فی مریة من لقآئ ربّهم.(3) قسم به اشراقات انوار شمس حقیقت، رئیس ر که متابعت نمودهاند قابل ذکر نبوده و نیست و نفوس غافله از او اطلاع نداشته و ندارند و اراده هم ندارند مطلع شوند، چه که حین القاء کلمه حق یجعلون اصابعهم فی آذانهم(4) کما فعل عباد من قبل یتکلّمون و لایفقهون و یحسبون انّهم مهتدون لا و ربّ العرش و الثّری هم عباد لایشعرون. قد اتّخذوا الناعق لأنفسهم ریّاً من دون الله کذلک سوّلت لهم انفسهم الخبیثة. انسان متحیر است، آیا ناس از بصر محرومند و یا آذان از اصغاء ممنوع؟ چه شده که بحر عذب حیوان را گذاردهاند و در تفحص قطره منتنه به غایت ساعی و جاهد؟
سبحانک یا مجری الأنهار و فالق الأصباح و مرسل الأریاح، اسئلک ببحر بیانک و سماء علمک و بالنور الذی اشرق من الأفق الأعلی بأمرک و ارادتک بأن تخرق باصبع قدرتک سبحات خلقک و حجبات بریّتک. ثم انزل علیهم یا الهی من سحاب رحمتک ما یطهّرهم عن ذکر دونک لیتوجهوا به قلوبهم الی افق منه اشرقت انوار شمس وجهک و یسمعوا بآذانهم ما تنطق به سدرة المنتهی بین بریّتک. ای ربّ اسئلک بآیاتک الکبری و الرحمة التی سبقت الوری بأن تحفظ احبّتک من طغاة خلقک الذین زیّنوا رؤوسهم بالعمائم و قاموا علی اخماد نار سدرتک و اطفاء نور امرک. ای ربّ انت الکریم ذوالفضل العظیم. اسئلک بأن تعرّفهم ما اردت لهم بجودک و احسانک ثم اشرب احبائک کوثر الاستقامة علی شأن لایمنعهم ما فی العالم عن اسمک الأعظم الذی ینطق بین الأمم. انه لا اله الّا هو الظاهر الناظر الشاهد السمیع العلیم.
و بعد مکتوب آن جناب وارد و چون به ذکر دوست یکتا مزیّت بود، کمال بهجت و انبساط حاصل گشت. انشاءالله لازال از تجلیات انوار شمس معانی منور باشید و از رحیق مختوم به اسم حق جلّ جلاله بیاشامید. و چون اطلاع حاصل شد قصد مقرّ محبوب عالمیان نموده بعد از حضور و اذن، تمام مکتوب در ساحت امنع اقدس عرض شد، هذا ما نطق به لسان الرحمن فی ملکوت البیان، قوله جلّ کبریائه:
هوالشاهد السامع البصیر
یا غلام قبل رضا قد حضر کتابک وجدنا منه عرف خضوعک و خشوعک لله و اقبالک الی الأفق الأعلی فی ایام فیها اعرض عنه العلماء و العرفاء الّا من شاءالله مالک الوری و ربّ العرش و الثری. کذلک قضی الأمر من لدی الله ربّ الارباب. قد سمعنا ما نادیت به الله و اجبناک بهذا الکتاب الذی لاینقطع عرفه بدوام اسمائه الحسنی و صفاته العلیا یشهد بذلک من عنده امّ البیان. طوبی لمن ورد علیکم و اسمعکم نداء المظلوم الذی دعا الکلّ الی الله مالک الرقاب و طوبی لمن سمع ندائه و عرف مقامه و اعترف بما نطق به مکلّم الطور فی هذا المقام الذی جعله الله مطاف الملأ الأعلی و سکّان الفردوس فی العشیّ و الاشراق. لعمرالله یا غلام یجد المخلصون من کتاب ربّک عرف المعانی و البیان و اهل البهاء ما لایذکر بالکلام. ذکّر احبّائی فی هناک من قبلی و بشّرهم بشمس عنایتی التی انارت منها الآفاق.
قل انّ المظلوم یذّکرکم لوجه الله و یعرّفکم ما یقرّبکم الی اعلی المقام و نوصیکم و الذین آمنو بالاستقامة الکبری فی هذا الأمر الذی اذا ظهر اشرقت الأرض بنوره و هدر العندلیب علی الأغصان الملک لله المقتدر العزیز الوهاب. کذلک لاح افق سماء البیان و اشرقت شمس البرهان طوبی لمن سمع و رأی و ویل لکلّ غافل مرتاب.
یا غلام رضا، الحمدلله به آیات الهی که به لغت فصحی نازل شد، فائز شدی. حال به لسان پارسی احلی بشنو، شاید از نفحات بیان گمگشتگان را به صراط مستقیم هدایت نمایی و تشنگان را از کوثر معانی بنوشانی. امروز آفتاب فضل مشرق و بحر عنایت موّاج، مع ذلک اکثری غافل و محجوب مشاهده میشوند. بعضی به سبب نعیق از رحیق الهی محروم و برخی به ندای احقر عباد از صریر قلم اعلی و حفیف سدره منتهی ممنوع. بگو ای مردگان، کوثر حیوان ظاهر، بشتابید و وقت را غنیمت شمارید. در این ربیع معانی خود را از فضل و عنایت الهی محروم ننمایید. امروز کتاب علّیین ظاهر و همچنین کتاب سجّین باهر. الواح نور مشرق و همچنین اوراق نار منتشر. باید از کوثر بیان رحمن به شأنی سرمست شوند که مادونش را معدوم و مفقود شمرند. امروز روز استقامت است و امروز روز خدمت و ظهور مقام انسان.
دوستان آن ارض را از قبل مظلوم تکبیر برسان و به آنچه از قلم اعلی نازل شده مسرور دار. بگو، ای دوستان دنیا را وفا نبوده و نیست. لسان دنیا در جمیع احیان به فنای خود خبر می دهد و ندا می نماید، می گوید: یا ملأ الأرض این القرون الخالیة و الأعصار الماضیة و این سطوة الفراعنة و عزّة الأکاسرة و صفوف الجبابرة و این عساکرهم و اعلامهم و این خزائنهم و رایاتهم؟ ان اعتبروا و لاتکونوا من الغافلین.
یک ندای دنیا میرزا حسین خان وزیر ایران بود(5) که جمیع آن را شنیدند و بر فنای او آگاه گشتند. اذکّرکم یا احبّائی بما انزله الرحمن فی الفرقان: کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام(6). آن روز امروز است، چه که انوار وجه از افق ظهور مشرق و لائح و جمیع من علی الأرض حکم فنا بر او صادق، مگر نفوسی که بعد از فنای اشیاء به کلمه مبارکه آمنت بک یا مالک الأسماء ناطق گشتند. امروز دست قیوم رحیق مختوم عطا می فرماید و ید بیضا کوثر بقا عنایت مینماید به اسمش بگیرید و به یادش بنوشید. هنیئاً لکم ثم مریئاً لکم.
وزیر مذکور، یعنی میرزا حسین خان، در این سنین اخیره امری که سبب حزن شود، از او ظاهر نه، بلکه فیالجمله در حق احبّا به معروف عمل مینمود. لذا باید احدی جز به کلمه خیر درباره او تکلم ننماید. قلوب احبا باید مقدّس از کدورات عالم باشد. انشاءالله تا وقت باقی باید دوستان کسب مقامات باقیه نمایند تا ذکرشان در کتاب الهی مخلّد ماند، الأمر بیده یمنع و یعطی و هو الفضال الباذل الکریم.
و نذکر من سمّی به آقامیر لیفرح بذکر المظلوم و یکون من الشاکرین. یا میر ان استمع النداء من شطر السجن انّه یذکّرک بما یقرّبک الی الله العلیّ العظیم. قل لک الحمد یا الهی بما عرّفتنی مطلع امرک و مشرق آیاتک و هدیتنی الی صراطک المستقیم. البهاء علیک و علی ضلعک و امّها و علی الّلائی آمن بالله الفرد الخبیر.
نذکر من سمّی بسیّد قبل مهدی و نبشّره به آیات الله ربّ العالمین ان افرح بذکر المظلوم ایّاک و سبیح ربّک مالک هذا الیوم البدیع. هذا یوم اخبر به رسول الله فی الفرقان و نزّل ذکره فی التوریة و الانجیل، ایّاک ان یمنعک شیء عن هذا الأمر الذی اذا ظهر تزعزعت الأرکان و نسفت الجبال و اضطربت افئدة الغافلین نعیماً لک و لضلعک و للذین ما منعتهم سبحات الجلال عن الله العلیم الحکیم.
ان یا قلم الأعلی ان اذکر من سمّی بسید علی لیسمع صریرک و یتّخذ الی الله سبیلاً. یا علی ان اشکر الله ربّک بما ایّدک علی هذا الأمر و اسمعک ندائه الأحلی اذ ارتفع بین الأرض و السماء انّه لهو العزیز الوهاب. ضع العالم و ما عند الأمم و تمسِک بما امرت به من لدی الله مولی الأنام. التکبیر و البهاء من لدنّا علیک و علی ضلعک و علی کلّ موقن بصّار. و نذکر فی هذا المقام من سمبی بحسن قبل علی و نوصیه بالاستقامة علی هذا الأمر الذی به ذلّت الرقاب. خذ کأس الایقان باسم ربّک الرحمن انّها تقرّبک الی اعلی المقام کذلک نطق لسان المظلوم اذ کان مسجوناً بین ایادی الذین نبذوا عن ورائهم ما انزله الوهاب فی الکتاب کبر من قبلی علی وجه التی آمنت بربّها و اجابت اذ سمعت النداء من لدی الله منزل الأیات.
ان یا قلم ان اذکر من سمّی بزین العابدین لتجذبه آیات ربّه الی مقام لاتمنعة شؤونات الأرض و لا اشارات من علیها عن الله المقتدر العزیز العلّام. خذ کأس البقاء باسم مالک الأسماء ثمّ اشرب منها بهذا الذکر الذی به فتحت الأبواب. لاتنس عهدالله و میثاقه ان اعمل بما امرت به فی الزبر و الألواح هذا یوم فیه نطق کل ناطق و شهد کل شاهد و سمع کل سامع و ظهر ما کان مستوراً فی کنائز علم ربّک مالک المآب. تمسک بحبل التقی ثمّ اذکر ربّک فی الغدّو و الآصال. البهاء علی اهل البهاء و علی الّلائی آمن بالله الواحد المختار.
و تذکر من سمّی بسید علی لیحمد ربّه فی هذا الیوم الذی فیه نطق لسان العظمة الملک لله الفرد الواحد العلیم الخبیر. یا علی ان اقبل بقلبک الی الأفق الأاعلی المقام الذی فیه تنطق سدرة المنتهی العظمة لله ربّالعالمین. یا علی ینادی المظلوم و تنادی معه الأشیاء فی هذه اللیلة البلماء و یدعوک الی الله العزیز الحمید. ان استقم علی الأمر و قل: یا اله الأسماء و الناظر من الأفق الأبهی اسئلک به نفحات قمیصک و هزیز اریاح فردوسک بأن تؤیّدنی فی کلّ الاحوال علی الاستقامة علی حبّک. ای ربّ انت الکریم و فی قبضتک ملکوت السموات و الأرضین. لا اله انت الغفور الرحیم. کبر من قبلی علی التی سمعت و اجابت ربّها الناطق السامع البصیر.
یا ابا القاسم ان اشهد بما شهدالله قبل خلق السموات و الأرضین انّه لا اله الا هو و الذین اتی علی السحاب انّه لهو المذکور فی کتبی و المسطور من قلمی و المکنون فی کنز مشیّتی التی احاطت کل صغیر و کبیر. طوبی لک بما اقبلت الی الله اذ اعرض عنه کلّ غافل بعید و افتی علیه کل عالم مریب. ایاک ان تمنعک شؤونات الارض عن مالک السماء دع ما عند الأمم و خذ ما اوتیت به من لدن مالک القدم انّه ینفعک فی کلّ عالم من عوالم ربّک المقتدر القدیر. کذلک نطق لسان الرحمن فی ملکوت البیان. طوبی لمن سمع و قال لک الحمد یا بهاء من فی السموات و الارضین. البهاء المشرق من افق ارادة ربّکم مالک الانام علیک و علی کلّ ورقة آمنت بالله الواحد الفرد العلیم.
یا جواد یذکرک مولی العباد من شطر السجن و یدعوک الی الله المهیمن القیوم. ان افرح بهذا الذکر الأعظم تالله لا تعادله کنوز الأرض کلّها ان احمد ربّک عالم الغیب و الشهود. قد حضر کتاب من اخیک و کان مذکوراً فیه احبائی ذکرنا کل واحد منهم بما لاینقطع عرفه عن العالم یشهد بذلک مالک القدم الّذی اتی من سماء الوحی بکتاب مسطور. ان اشکر الله بهذا الفضل الأعظم ثمّ اذکره فی الأصیل و البکور: البهاء علی اخیک و علیک و علی ضلعک. کبّر من قبلی علیها و بشّرها بما نزّل لها من القلم الأعلی فی هذا الرّق المنشور.
یا علی قبل اکبر یذکرک المظلوم من شطر منظره الأکبر بما یقرّبک الی الله العزیز الودود. ایّاک ان یمنعک ما عند البشر عن مالک القدر دع ما عند القوم و خذ ما اتاک من لدی الله ربّ ما کان و ما یکون. انّا نوصیک و احبائی بالاستقامة الکبری علی هذا الأمر الذی به ناحت قبائل الارض و نسف کلّ جبل مرفوع. تمسّک بالعروة الوثقی و تشبّث بذیل ربّک مالک یوم الموعود. بشّر من قبلی التی اقبلت الی الله العزیز المحبوب.
ان یا قلمی نسمع صریرک فی اللیالی و الأیام فی ذکر الله و احبائه طوبی لک و لمن فاز به طرازک و سمع صریرک انّه من المقربین فی کتاب مبین کأنّک شربت کوثر الحیوان و اخذک جذب آیات ربّک علی شأن لاتمنعک شؤونات العالم عن ذکر مالک القدم تنطق فی کلّ الأحیان و تنادی من فی الامکان و تبشّرهم بما ظهر و لاح من افق ارادة الله ربّ العالمین. طوبی لک یا قلم و نعیماً لک اشهد انّک ما قصّرت فیما امرت به قد ثبت بالبرهان بأنّه لا تأخذه سنة و لا نوم انّا نراک مزیّناً بطراز الایقاظ علی شأن لم ینقطع صریرک عن اذن المقرّبین قد نراک قائماً علی خدمة مولاک و ناطقاً بثنائه الجمیل.
ان اذکر من سمّی بالخلیل و بشّره بآیات الجلیل التی نزلت من سماء عنایة ربّک الغفور الکریم. ایّاک ان تمنعک الأحزان عن ربّک الرحمن دع المعتمدین عن ورائک و تشّبث بذیل عنایة ربّک الرحیک. انّه فی السجن دعا الکلّ الی الله العزیز الحمید. من الناس من اقبل و من هم من اعرض انّ ربّک لغنیّ عن العالمین. کذلک نطق اللسان بأعلی البیان البهاء لمن سمع و ویل للغافلین.
ان یا قلم ان اذکر من سمّی به محمد قبل تقی لیسمع ندائک فی هذا الامر الذی به ناحت النفوس و زلّت الأقدام. تالله قد ظهر ما کان مسطوراً فی کتب الله ربّ الأرباب انّه هو الذی شهد له الملأ الأعلی و اهل الفردوس ثمّ الذین یطوفون العرش فی العشیّ و الاشراق. قد ناح بظهوره الجبت و تزعزعت الأرکان و انصعقت الأصنام. ان احمد الله بما ذکرک فی هذا المقام الأعلی بآیات اذ نزلت خضعت لها الأقلام. انّا نکبّر علی وجهک و علی احبائی فی هناک و علی الذین کسّروا بعضد الیقین هیاکل الأوهام.
یا محمد قبل رضا قد توجه الیک قلمی الأعلی و یبشّرک و احبّتی بما قدّر لکم فی ملکوت ربّک الغنیّ المتعال. کن طائراً فی هوائی و ناطقاً بثنائی و مقبلاً الی افقی و عاملاً بما امرت به فی الکتاب. کذلک نطق المظلوم اذ احاطته الأحزان من کلّ الاشطار. ضع الموهوم باسم ربّک القیّوم و خذ الرحیق المختوم بهذا الذکر الذی سجدت له الأذکار ستفنی الدنیا و زخارفها و آلائها و یبقی لأحبّتی ما نزّل من لدن مقتدر عزیز وهّاب.
ان اقبل یا قلمی الی امتی التی سمّیت بفاطمة فی ملکوت الأسماء و بشّرها برحمتی و عنایتی التی سبقت الوجود. طوبی لک و لکلّ امة اقبلت و اجابت مالک الغیب و الشهود. کم من عالم منع عن المعلوم و انت اقبلت و شربت من ید عطائه رحیقه المختوم.
و نذکر فی هذا المقام عبادی الذین ما ذکرت اسمائهم انّ ربّهم الرحمن لهو الغفور الکریم. انّا نوصیکم بالصداقة و الأمانة و ما یرتفع به امرالله ربّ العالمین. یا اهل البهاء تالله هذا یومکم لو انتم من العارفین. ایّاکم ان تمنعکم سطوة الظالمین عن هذا النبأ العظیم. ان احرقوا حجبات الأوهام باسم ربّکم مالک الأنام و سبّحوا بحمده فی کلّ حین البهاء المشرق من افق عنایتی علیکم و علی امائی اللاّئی اقبلن و سمعن نداء الله الناطق المقتدر العزیز الأمین، الحمدلله ربّ العالمین. انتهی
مخصوص هر یک از نفوس مذکوره در کتاب آن جناب آیات بدیعه منیعه الهی نازل. انشاءالله قدر این نعمت بیمثل را بدانند و به کمال استقامت به خدمت امر قیام نمایند. امروز هر نفسی به کلمه سیبه و اعمال حسنه و اخلاق مرضیه ناطق و عامل و مزیّن شد، او ناصر امرالله بوده و خواهد بود. انشاءالله موفق شوید بر آنچه سزاوار این یوم بدیع است. جمیع اسامی معروضه لدی الوجه حیّاً و میّتاً به عنایات نامتناهیه الهیه فائز گشتند، چه که جمیع – یعنی نفوسی که به طراز عرفان مزیّنند – در ساحت حق زنده و پایندهاند. جهد نمایید شاید علیلی را به اسم حق شفا بخشید و یا گمراهی را به صراط مستقیم کشانید. این مقام بسیار عظیم و بلند است. اگر نفسی را موانع دنیا منع نماید، محبوب آنکه وکیلی از برای خود اخذ کند که شاید مردهای را به اسم حق حیات بخشد و یا آوارهای را به وطن اصلی هدایت نماید. لعمرالله کلمه حق حیّ و حیوان است، نافذ و جاری و ساری و متحرک، طوبی للناظرین. از حق میطلبم ابصار را از رمد نفس و هوس مطهّر فرماید که شاید مشاهده نماید آنچه را که از اعین غافلین مستور است.
این خادم فانی خدمت جمیع دوستان تکبیر و سلام معروض میدارد و عرض مینماید، تا وقت فوت نشده جهد نمایید شاید فائز شوید به آنچه که از برای او خلق شدهاید. البهاء علیکم و الرحمة علیکم و التکبیر علیکم یا اهل البهاء و الناظرین الی الأفق الأعلی و الشاربین من کوثره المنیر و الحمدلله العلیم الخبیر.
خ ا د م
فی 4 ربیعالثانی سنه 1299 [23 فوریه 1882 م] (48)
یادداشتها
سبحانک یا مجری الأنهار و فالق الأصباح و مرسل الأریاح، اسئلک ببحر بیانک و سماء علمک و بالنور الذی اشرق من الأفق الأعلی بأمرک و ارادتک بأن تخرق باصبع قدرتک سبحات خلقک و حجبات بریّتک. ثم انزل علیهم یا الهی من سحاب رحمتک ما یطهّرهم عن ذکر دونک لیتوجهوا به قلوبهم الی افق منه اشرقت انوار شمس وجهک و یسمعوا بآذانهم ما تنطق به سدرة المنتهی بین بریّتک. ای ربّ اسئلک بآیاتک الکبری و الرحمة التی سبقت الوری بأن تحفظ احبّتک من طغاة خلقک الذین زیّنوا رؤوسهم بالعمائم و قاموا علی اخماد نار سدرتک و اطفاء نور امرک. ای ربّ انت الکریم ذوالفضل العظیم. اسئلک بأن تعرّفهم ما اردت لهم بجودک و احسانک ثم اشرب احبائک کوثر الاستقامة علی شأن لایمنعهم ما فی العالم عن اسمک الأعظم الذی ینطق بین الأمم. انه لا اله الّا هو الظاهر الناظر الشاهد السمیع العلیم.
و بعد مکتوب آن جناب وارد و چون به ذکر دوست یکتا مزیّت بود، کمال بهجت و انبساط حاصل گشت. انشاءالله لازال از تجلیات انوار شمس معانی منور باشید و از رحیق مختوم به اسم حق جلّ جلاله بیاشامید. و چون اطلاع حاصل شد قصد مقرّ محبوب عالمیان نموده بعد از حضور و اذن، تمام مکتوب در ساحت امنع اقدس عرض شد، هذا ما نطق به لسان الرحمن فی ملکوت البیان، قوله جلّ کبریائه:
هوالشاهد السامع البصیر
یا غلام قبل رضا قد حضر کتابک وجدنا منه عرف خضوعک و خشوعک لله و اقبالک الی الأفق الأعلی فی ایام فیها اعرض عنه العلماء و العرفاء الّا من شاءالله مالک الوری و ربّ العرش و الثری. کذلک قضی الأمر من لدی الله ربّ الارباب. قد سمعنا ما نادیت به الله و اجبناک بهذا الکتاب الذی لاینقطع عرفه بدوام اسمائه الحسنی و صفاته العلیا یشهد بذلک من عنده امّ البیان. طوبی لمن ورد علیکم و اسمعکم نداء المظلوم الذی دعا الکلّ الی الله مالک الرقاب و طوبی لمن سمع ندائه و عرف مقامه و اعترف بما نطق به مکلّم الطور فی هذا المقام الذی جعله الله مطاف الملأ الأعلی و سکّان الفردوس فی العشیّ و الاشراق. لعمرالله یا غلام یجد المخلصون من کتاب ربّک عرف المعانی و البیان و اهل البهاء ما لایذکر بالکلام. ذکّر احبّائی فی هناک من قبلی و بشّرهم بشمس عنایتی التی انارت منها الآفاق.
قل انّ المظلوم یذّکرکم لوجه الله و یعرّفکم ما یقرّبکم الی اعلی المقام و نوصیکم و الذین آمنو بالاستقامة الکبری فی هذا الأمر الذی اذا ظهر اشرقت الأرض بنوره و هدر العندلیب علی الأغصان الملک لله المقتدر العزیز الوهاب. کذلک لاح افق سماء البیان و اشرقت شمس البرهان طوبی لمن سمع و رأی و ویل لکلّ غافل مرتاب.
یا غلام رضا، الحمدلله به آیات الهی که به لغت فصحی نازل شد، فائز شدی. حال به لسان پارسی احلی بشنو، شاید از نفحات بیان گمگشتگان را به صراط مستقیم هدایت نمایی و تشنگان را از کوثر معانی بنوشانی. امروز آفتاب فضل مشرق و بحر عنایت موّاج، مع ذلک اکثری غافل و محجوب مشاهده میشوند. بعضی به سبب نعیق از رحیق الهی محروم و برخی به ندای احقر عباد از صریر قلم اعلی و حفیف سدره منتهی ممنوع. بگو ای مردگان، کوثر حیوان ظاهر، بشتابید و وقت را غنیمت شمارید. در این ربیع معانی خود را از فضل و عنایت الهی محروم ننمایید. امروز کتاب علّیین ظاهر و همچنین کتاب سجّین باهر. الواح نور مشرق و همچنین اوراق نار منتشر. باید از کوثر بیان رحمن به شأنی سرمست شوند که مادونش را معدوم و مفقود شمرند. امروز روز استقامت است و امروز روز خدمت و ظهور مقام انسان.
دوستان آن ارض را از قبل مظلوم تکبیر برسان و به آنچه از قلم اعلی نازل شده مسرور دار. بگو، ای دوستان دنیا را وفا نبوده و نیست. لسان دنیا در جمیع احیان به فنای خود خبر می دهد و ندا می نماید، می گوید: یا ملأ الأرض این القرون الخالیة و الأعصار الماضیة و این سطوة الفراعنة و عزّة الأکاسرة و صفوف الجبابرة و این عساکرهم و اعلامهم و این خزائنهم و رایاتهم؟ ان اعتبروا و لاتکونوا من الغافلین.
یک ندای دنیا میرزا حسین خان وزیر ایران بود(5) که جمیع آن را شنیدند و بر فنای او آگاه گشتند. اذکّرکم یا احبّائی بما انزله الرحمن فی الفرقان: کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام(6). آن روز امروز است، چه که انوار وجه از افق ظهور مشرق و لائح و جمیع من علی الأرض حکم فنا بر او صادق، مگر نفوسی که بعد از فنای اشیاء به کلمه مبارکه آمنت بک یا مالک الأسماء ناطق گشتند. امروز دست قیوم رحیق مختوم عطا می فرماید و ید بیضا کوثر بقا عنایت مینماید به اسمش بگیرید و به یادش بنوشید. هنیئاً لکم ثم مریئاً لکم.
وزیر مذکور، یعنی میرزا حسین خان، در این سنین اخیره امری که سبب حزن شود، از او ظاهر نه، بلکه فیالجمله در حق احبّا به معروف عمل مینمود. لذا باید احدی جز به کلمه خیر درباره او تکلم ننماید. قلوب احبا باید مقدّس از کدورات عالم باشد. انشاءالله تا وقت باقی باید دوستان کسب مقامات باقیه نمایند تا ذکرشان در کتاب الهی مخلّد ماند، الأمر بیده یمنع و یعطی و هو الفضال الباذل الکریم.
و نذکر من سمّی به آقامیر لیفرح بذکر المظلوم و یکون من الشاکرین. یا میر ان استمع النداء من شطر السجن انّه یذکّرک بما یقرّبک الی الله العلیّ العظیم. قل لک الحمد یا الهی بما عرّفتنی مطلع امرک و مشرق آیاتک و هدیتنی الی صراطک المستقیم. البهاء علیک و علی ضلعک و امّها و علی الّلائی آمن بالله الفرد الخبیر.
نذکر من سمّی بسیّد قبل مهدی و نبشّره به آیات الله ربّ العالمین ان افرح بذکر المظلوم ایّاک و سبیح ربّک مالک هذا الیوم البدیع. هذا یوم اخبر به رسول الله فی الفرقان و نزّل ذکره فی التوریة و الانجیل، ایّاک ان یمنعک شیء عن هذا الأمر الذی اذا ظهر تزعزعت الأرکان و نسفت الجبال و اضطربت افئدة الغافلین نعیماً لک و لضلعک و للذین ما منعتهم سبحات الجلال عن الله العلیم الحکیم.
ان یا قلم الأعلی ان اذکر من سمّی بسید علی لیسمع صریرک و یتّخذ الی الله سبیلاً. یا علی ان اشکر الله ربّک بما ایّدک علی هذا الأمر و اسمعک ندائه الأحلی اذ ارتفع بین الأرض و السماء انّه لهو العزیز الوهاب. ضع العالم و ما عند الأمم و تمسِک بما امرت به من لدی الله مولی الأنام. التکبیر و البهاء من لدنّا علیک و علی ضلعک و علی کلّ موقن بصّار. و نذکر فی هذا المقام من سمبی بحسن قبل علی و نوصیه بالاستقامة علی هذا الأمر الذی به ذلّت الرقاب. خذ کأس الایقان باسم ربّک الرحمن انّها تقرّبک الی اعلی المقام کذلک نطق لسان المظلوم اذ کان مسجوناً بین ایادی الذین نبذوا عن ورائهم ما انزله الوهاب فی الکتاب کبر من قبلی علی وجه التی آمنت بربّها و اجابت اذ سمعت النداء من لدی الله منزل الأیات.
ان یا قلم ان اذکر من سمّی بزین العابدین لتجذبه آیات ربّه الی مقام لاتمنعة شؤونات الأرض و لا اشارات من علیها عن الله المقتدر العزیز العلّام. خذ کأس البقاء باسم مالک الأسماء ثمّ اشرب منها بهذا الذکر الذی به فتحت الأبواب. لاتنس عهدالله و میثاقه ان اعمل بما امرت به فی الزبر و الألواح هذا یوم فیه نطق کل ناطق و شهد کل شاهد و سمع کل سامع و ظهر ما کان مستوراً فی کنائز علم ربّک مالک المآب. تمسک بحبل التقی ثمّ اذکر ربّک فی الغدّو و الآصال. البهاء علی اهل البهاء و علی الّلائی آمن بالله الواحد المختار.
و تذکر من سمّی بسید علی لیحمد ربّه فی هذا الیوم الذی فیه نطق لسان العظمة الملک لله الفرد الواحد العلیم الخبیر. یا علی ان اقبل بقلبک الی الأفق الأاعلی المقام الذی فیه تنطق سدرة المنتهی العظمة لله ربّالعالمین. یا علی ینادی المظلوم و تنادی معه الأشیاء فی هذه اللیلة البلماء و یدعوک الی الله العزیز الحمید. ان استقم علی الأمر و قل: یا اله الأسماء و الناظر من الأفق الأبهی اسئلک به نفحات قمیصک و هزیز اریاح فردوسک بأن تؤیّدنی فی کلّ الاحوال علی الاستقامة علی حبّک. ای ربّ انت الکریم و فی قبضتک ملکوت السموات و الأرضین. لا اله انت الغفور الرحیم. کبر من قبلی علی التی سمعت و اجابت ربّها الناطق السامع البصیر.
یا ابا القاسم ان اشهد بما شهدالله قبل خلق السموات و الأرضین انّه لا اله الا هو و الذین اتی علی السحاب انّه لهو المذکور فی کتبی و المسطور من قلمی و المکنون فی کنز مشیّتی التی احاطت کل صغیر و کبیر. طوبی لک بما اقبلت الی الله اذ اعرض عنه کلّ غافل بعید و افتی علیه کل عالم مریب. ایاک ان تمنعک شؤونات الارض عن مالک السماء دع ما عند الأمم و خذ ما اوتیت به من لدن مالک القدم انّه ینفعک فی کلّ عالم من عوالم ربّک المقتدر القدیر. کذلک نطق لسان الرحمن فی ملکوت البیان. طوبی لمن سمع و قال لک الحمد یا بهاء من فی السموات و الارضین. البهاء المشرق من افق ارادة ربّکم مالک الانام علیک و علی کلّ ورقة آمنت بالله الواحد الفرد العلیم.
یا جواد یذکرک مولی العباد من شطر السجن و یدعوک الی الله المهیمن القیوم. ان افرح بهذا الذکر الأعظم تالله لا تعادله کنوز الأرض کلّها ان احمد ربّک عالم الغیب و الشهود. قد حضر کتاب من اخیک و کان مذکوراً فیه احبائی ذکرنا کل واحد منهم بما لاینقطع عرفه عن العالم یشهد بذلک مالک القدم الّذی اتی من سماء الوحی بکتاب مسطور. ان اشکر الله بهذا الفضل الأعظم ثمّ اذکره فی الأصیل و البکور: البهاء علی اخیک و علیک و علی ضلعک. کبّر من قبلی علیها و بشّرها بما نزّل لها من القلم الأعلی فی هذا الرّق المنشور.
یا علی قبل اکبر یذکرک المظلوم من شطر منظره الأکبر بما یقرّبک الی الله العزیز الودود. ایّاک ان یمنعک ما عند البشر عن مالک القدر دع ما عند القوم و خذ ما اتاک من لدی الله ربّ ما کان و ما یکون. انّا نوصیک و احبائی بالاستقامة الکبری علی هذا الأمر الذی به ناحت قبائل الارض و نسف کلّ جبل مرفوع. تمسّک بالعروة الوثقی و تشبّث بذیل ربّک مالک یوم الموعود. بشّر من قبلی التی اقبلت الی الله العزیز المحبوب.
ان یا قلمی نسمع صریرک فی اللیالی و الأیام فی ذکر الله و احبائه طوبی لک و لمن فاز به طرازک و سمع صریرک انّه من المقربین فی کتاب مبین کأنّک شربت کوثر الحیوان و اخذک جذب آیات ربّک علی شأن لاتمنعک شؤونات العالم عن ذکر مالک القدم تنطق فی کلّ الأحیان و تنادی من فی الامکان و تبشّرهم بما ظهر و لاح من افق ارادة الله ربّ العالمین. طوبی لک یا قلم و نعیماً لک اشهد انّک ما قصّرت فیما امرت به قد ثبت بالبرهان بأنّه لا تأخذه سنة و لا نوم انّا نراک مزیّناً بطراز الایقاظ علی شأن لم ینقطع صریرک عن اذن المقرّبین قد نراک قائماً علی خدمة مولاک و ناطقاً بثنائه الجمیل.
ان اذکر من سمّی بالخلیل و بشّره بآیات الجلیل التی نزلت من سماء عنایة ربّک الغفور الکریم. ایّاک ان تمنعک الأحزان عن ربّک الرحمن دع المعتمدین عن ورائک و تشّبث بذیل عنایة ربّک الرحیک. انّه فی السجن دعا الکلّ الی الله العزیز الحمید. من الناس من اقبل و من هم من اعرض انّ ربّک لغنیّ عن العالمین. کذلک نطق اللسان بأعلی البیان البهاء لمن سمع و ویل للغافلین.
ان یا قلم ان اذکر من سمّی به محمد قبل تقی لیسمع ندائک فی هذا الامر الذی به ناحت النفوس و زلّت الأقدام. تالله قد ظهر ما کان مسطوراً فی کتب الله ربّ الأرباب انّه هو الذی شهد له الملأ الأعلی و اهل الفردوس ثمّ الذین یطوفون العرش فی العشیّ و الاشراق. قد ناح بظهوره الجبت و تزعزعت الأرکان و انصعقت الأصنام. ان احمد الله بما ذکرک فی هذا المقام الأعلی بآیات اذ نزلت خضعت لها الأقلام. انّا نکبّر علی وجهک و علی احبائی فی هناک و علی الذین کسّروا بعضد الیقین هیاکل الأوهام.
یا محمد قبل رضا قد توجه الیک قلمی الأعلی و یبشّرک و احبّتی بما قدّر لکم فی ملکوت ربّک الغنیّ المتعال. کن طائراً فی هوائی و ناطقاً بثنائی و مقبلاً الی افقی و عاملاً بما امرت به فی الکتاب. کذلک نطق المظلوم اذ احاطته الأحزان من کلّ الاشطار. ضع الموهوم باسم ربّک القیّوم و خذ الرحیق المختوم بهذا الذکر الذی سجدت له الأذکار ستفنی الدنیا و زخارفها و آلائها و یبقی لأحبّتی ما نزّل من لدن مقتدر عزیز وهّاب.
ان اقبل یا قلمی الی امتی التی سمّیت بفاطمة فی ملکوت الأسماء و بشّرها برحمتی و عنایتی التی سبقت الوجود. طوبی لک و لکلّ امة اقبلت و اجابت مالک الغیب و الشهود. کم من عالم منع عن المعلوم و انت اقبلت و شربت من ید عطائه رحیقه المختوم.
و نذکر فی هذا المقام عبادی الذین ما ذکرت اسمائهم انّ ربّهم الرحمن لهو الغفور الکریم. انّا نوصیکم بالصداقة و الأمانة و ما یرتفع به امرالله ربّ العالمین. یا اهل البهاء تالله هذا یومکم لو انتم من العارفین. ایّاکم ان تمنعکم سطوة الظالمین عن هذا النبأ العظیم. ان احرقوا حجبات الأوهام باسم ربّکم مالک الأنام و سبّحوا بحمده فی کلّ حین البهاء المشرق من افق عنایتی علیکم و علی امائی اللاّئی اقبلن و سمعن نداء الله الناطق المقتدر العزیز الأمین، الحمدلله ربّ العالمین. انتهی
مخصوص هر یک از نفوس مذکوره در کتاب آن جناب آیات بدیعه منیعه الهی نازل. انشاءالله قدر این نعمت بیمثل را بدانند و به کمال استقامت به خدمت امر قیام نمایند. امروز هر نفسی به کلمه سیبه و اعمال حسنه و اخلاق مرضیه ناطق و عامل و مزیّن شد، او ناصر امرالله بوده و خواهد بود. انشاءالله موفق شوید بر آنچه سزاوار این یوم بدیع است. جمیع اسامی معروضه لدی الوجه حیّاً و میّتاً به عنایات نامتناهیه الهیه فائز گشتند، چه که جمیع – یعنی نفوسی که به طراز عرفان مزیّنند – در ساحت حق زنده و پایندهاند. جهد نمایید شاید علیلی را به اسم حق شفا بخشید و یا گمراهی را به صراط مستقیم کشانید. این مقام بسیار عظیم و بلند است. اگر نفسی را موانع دنیا منع نماید، محبوب آنکه وکیلی از برای خود اخذ کند که شاید مردهای را به اسم حق حیات بخشد و یا آوارهای را به وطن اصلی هدایت نماید. لعمرالله کلمه حق حیّ و حیوان است، نافذ و جاری و ساری و متحرک، طوبی للناظرین. از حق میطلبم ابصار را از رمد نفس و هوس مطهّر فرماید که شاید مشاهده نماید آنچه را که از اعین غافلین مستور است.
این خادم فانی خدمت جمیع دوستان تکبیر و سلام معروض میدارد و عرض مینماید، تا وقت فوت نشده جهد نمایید شاید فائز شوید به آنچه که از برای او خلق شدهاید. البهاء علیکم و الرحمة علیکم و التکبیر علیکم یا اهل البهاء و الناظرین الی الأفق الأعلی و الشاربین من کوثره المنیر و الحمدلله العلیم الخبیر.
خ ا د م
فی 4 ربیعالثانی سنه 1299 [23 فوریه 1882 م] (48)
یادداشتها
- آیه 6 در سوره مطففین (83) در قرآن است.
- در باب اول از واحد اول بیان فارسی است.
- در آیه 54 سوره فصلت (41) در قرآن است.
- فقرهای از آیه 19 در سوره بقره (2) در قرآن است.
- مقصود میرزا حسینخان سپهسالار، ملقب به مشیرالدوله است که صدراعظم ناصرالدینشاه بود. شرحی از احوال او در دایرةالمعارف تشیّع (ج9، ص91 – 92) مندرج گشته و منابع مطالعه حیات او ارائه شده است.
- آیه 27، سوره رحمن (55) در قرآن است.