قریه کرگان جاسب
بواسطه زائر عتبه رحمانی جناب آقا میر جاسبی
جناب محمّد تقی [انجالش] سیف الله و ذبیح الله و ضیاءالله جناب آقا محمد خلیل و ولدانشان عبدالحسین و علی جناب آقا فرج الله جناب مشهدی حسینعلی جناب اسدالله جناب غلامعلی نعمت الله و شکرالله جناب محمّد اسمعیل و دو طفلشان جناب استاد علی اکبر، جناب آقا عبدالرّزاق، جناب زین العابدین، جناب آقا صدرالدّین، جناب سلطانعلی، جناب آقا سیّد مهدی، جناب آقا سیّد حسین و اطفالشان، جناب آقا سیّد مصطفی، جناب آقا [رستم]، جناب آقا سیّد محمود، جناب آقا علی اکبر، جناب ملّا مهدی، جناب آقا میرزا حسین، جناب محمّد علی، جناب حسینعلی، جناب آقا محمّد علی، جناب محمّد رضا، جناب آقا علی اکبر، جناب آقا محمّد مهدی، جناب آقا میرزا محمّد، جناب آقا میرزا محمّد، جناب آقا غلامحسین، جناب شکرالله علیهم بهاءالله الابهی
بواسطه زائر عتبه رحمانی جناب آقا میر جاسبی
جناب محمّد تقی [انجالش] سیف الله و ذبیح الله و ضیاءالله جناب آقا محمد خلیل و ولدانشان عبدالحسین و علی جناب آقا فرج الله جناب مشهدی حسینعلی جناب اسدالله جناب غلامعلی نعمت الله و شکرالله جناب محمّد اسمعیل و دو طفلشان جناب استاد علی اکبر، جناب آقا عبدالرّزاق، جناب زین العابدین، جناب آقا صدرالدّین، جناب سلطانعلی، جناب آقا سیّد مهدی، جناب آقا سیّد حسین و اطفالشان، جناب آقا سیّد مصطفی، جناب آقا [رستم]، جناب آقا سیّد محمود، جناب آقا علی اکبر، جناب ملّا مهدی، جناب آقا میرزا حسین، جناب محمّد علی، جناب حسینعلی، جناب آقا محمّد علی، جناب محمّد رضا، جناب آقا علی اکبر، جناب آقا محمّد مهدی، جناب آقا میرزا محمّد، جناب آقا میرزا محمّد، جناب آقا غلامحسین، جناب شکرالله علیهم بهاءالله الابهی
هوالله
ای یاران باوفای جمال ابهی در این غوغا و ضوضا که بیخردان برپا نمودند، در مشکلات عظیمه افتادید و به صدمات شدیده مبتلا گشتید. گروه ظلوم جهول برخاستند و جنگ و جدل خواستند و میدان ستم را به خیل و حشم طغیان آراستند. کلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأه الله آنچه در قوّه داشتند، کم و کسر نگذاشتند و هر اذیّت و جفائی روا داشتند. الحمد لله نصرت الهی در آن میدان جلوه کرد، نیران فتنه و فساد را خاموش نمود و نائره غضب درندگان را مخمود کرد. عون و عنایت الهی حفظ و صیانت نمود و حراست و حمایت کرد تا حزب الهی منصور و مظفّر شد و الهامات غیبیّه قلوب اولیاء امور را متنبّه و بیدار نمود تا عدل و انصاف مرعی دارند و ظلم و اعتساف را از میان بردارند و الطاف اعلیحضرت شهریاری و عدالت جناب صدارتپناهی مجسّم گشت و حقّانیّت ظاهر و محقّق شد. حال ای یاران الهی با حزب ستمکار به عُدوان مقابلی ننمائید و در دفع مضرّت دست تطاول نگشائید. جفا را به وفا مقابلی نمائید و در مقابل اذیّت به محبّت رفتار کنید. نهایت مهربانی و بردباری و صبر و تحمّل و خوش رفتاری را مرعی و مجری دارید. حزب طغیان آنچه کنند، نتائج مضرّه اش به خود آنها راجع گردد. مانند نفسی که سنگی را به خطّ مستقیم رو به آسمان به مرغ بیگناهی بیندازد. آن سنگ از هوا بر سر خود او فرود آید. پس باید به حزب طغیان رحم نمود و مروّت فرمود زیرا آنان بر نفس خویش جفا نمودند و مغلوب و مقهور و مغدور و مظلوم نفس امّاره خود گشتند. ستمدیده اند باید مرحمت نمود و رحم کرد و چنان به وفا قیام نمود که مرهم زخم آن بیچارگان گردد و دوای درد آن دردمندان شود. ملاحظه نمائید که چقدر مظلومند. در دست دشمنی گرفتارند یعنی نفس امّاره که مانند عقاب کاسر که هجوم بر صعوه مظلوم نماید، این نفس امّاره با صولتی بی اندازه ایلغار نماید و این بیچارگان نیز اسیر و بی مجیر و بی دستگیر و ذلیل و حقیر ماندند و تا ادنی مراتب ذلّ و هوان و خذلان ابدی افتند. پس اسیران را باید دستگیر شد و بیچارگان را باید مُعین و مجیر گشت. مقصود این است که یاران الهی باید با ارباب ضوضا و اصحاب غوغا به نهایت مهر و وفا برخیزند بلکه انشاءالله سبب تنبّه و تربیت ایشان گردد. سبحان الله جاهلان چون تعدّی کنند، خود را غالب و مظفّر شمرند و حال آن که مغلوبیّتی و مقهوریّتی اعظم از این نیست. آیا هیچ ذلّتی و حقارتی اعظم از تطاول بر نفوس است. لا والله. لکن درندگان افتخار نمایند تبّا لهم من هذا الخسران المبین. شما ای یاران الهی در هر دمی صد هزار شکرانه به بارگاه احدیّت تقدیم نمائید که الحمد لله در سبیل الهی مورد ستم جاهلان گشتید و در راه حقّ معرض تعدّی بیخردان و علیکم التّحیّة والثّناء.
ع ع
ای یاران باوفای جمال ابهی در این غوغا و ضوضا که بیخردان برپا نمودند، در مشکلات عظیمه افتادید و به صدمات شدیده مبتلا گشتید. گروه ظلوم جهول برخاستند و جنگ و جدل خواستند و میدان ستم را به خیل و حشم طغیان آراستند. کلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأه الله آنچه در قوّه داشتند، کم و کسر نگذاشتند و هر اذیّت و جفائی روا داشتند. الحمد لله نصرت الهی در آن میدان جلوه کرد، نیران فتنه و فساد را خاموش نمود و نائره غضب درندگان را مخمود کرد. عون و عنایت الهی حفظ و صیانت نمود و حراست و حمایت کرد تا حزب الهی منصور و مظفّر شد و الهامات غیبیّه قلوب اولیاء امور را متنبّه و بیدار نمود تا عدل و انصاف مرعی دارند و ظلم و اعتساف را از میان بردارند و الطاف اعلیحضرت شهریاری و عدالت جناب صدارتپناهی مجسّم گشت و حقّانیّت ظاهر و محقّق شد. حال ای یاران الهی با حزب ستمکار به عُدوان مقابلی ننمائید و در دفع مضرّت دست تطاول نگشائید. جفا را به وفا مقابلی نمائید و در مقابل اذیّت به محبّت رفتار کنید. نهایت مهربانی و بردباری و صبر و تحمّل و خوش رفتاری را مرعی و مجری دارید. حزب طغیان آنچه کنند، نتائج مضرّه اش به خود آنها راجع گردد. مانند نفسی که سنگی را به خطّ مستقیم رو به آسمان به مرغ بیگناهی بیندازد. آن سنگ از هوا بر سر خود او فرود آید. پس باید به حزب طغیان رحم نمود و مروّت فرمود زیرا آنان بر نفس خویش جفا نمودند و مغلوب و مقهور و مغدور و مظلوم نفس امّاره خود گشتند. ستمدیده اند باید مرحمت نمود و رحم کرد و چنان به وفا قیام نمود که مرهم زخم آن بیچارگان گردد و دوای درد آن دردمندان شود. ملاحظه نمائید که چقدر مظلومند. در دست دشمنی گرفتارند یعنی نفس امّاره که مانند عقاب کاسر که هجوم بر صعوه مظلوم نماید، این نفس امّاره با صولتی بی اندازه ایلغار نماید و این بیچارگان نیز اسیر و بی مجیر و بی دستگیر و ذلیل و حقیر ماندند و تا ادنی مراتب ذلّ و هوان و خذلان ابدی افتند. پس اسیران را باید دستگیر شد و بیچارگان را باید مُعین و مجیر گشت. مقصود این است که یاران الهی باید با ارباب ضوضا و اصحاب غوغا به نهایت مهر و وفا برخیزند بلکه انشاءالله سبب تنبّه و تربیت ایشان گردد. سبحان الله جاهلان چون تعدّی کنند، خود را غالب و مظفّر شمرند و حال آن که مغلوبیّتی و مقهوریّتی اعظم از این نیست. آیا هیچ ذلّتی و حقارتی اعظم از تطاول بر نفوس است. لا والله. لکن درندگان افتخار نمایند تبّا لهم من هذا الخسران المبین. شما ای یاران الهی در هر دمی صد هزار شکرانه به بارگاه احدیّت تقدیم نمائید که الحمد لله در سبیل الهی مورد ستم جاهلان گشتید و در راه حقّ معرض تعدّی بیخردان و علیکم التّحیّة والثّناء.
ع ع
25-26.pdf |
لوح_به_قلم_حضرت_عبدالبهاء.pdf |