پایان تعطیلات عید
خلوتی مساجد
مشکل خلوتی مساجد را باید از ۴ دهه قبل تر ریشه یابی کرد . همان زمان که تیغ تیز و طناب دار و شلیک گلوله بر تن امرای ارتش و سیاسیون و صاحبان سرمایه و اساتید دانشگاهها و صنعتگران و نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران و دگر اندیشان و اقلیت های دینی فرود آمد و جامعه یکباره از این ثروت مادی و معنوی تهی گردید .
این رویه ادامه داشت تا اینکه باز خرید های اجباری و بیکاری و جو خفقان و مصادره اموال و جنگ تحمیلی بر بدنه جامعه چنان فشار آورد تا دیگرانی که احساس امنیت نمیکردند جان خود را بر داشته و از مرزها به صورت قانونی و غیر قانونی فرار کنند .
رفته رفته یک جامعه فقیر و تهی از معنا بر خاکِ ایران زمین زیست مجدد را شروع نمود و دعواهای خودی و غیر خودی و انتصابها و انتخابهای اجباری باعث دوری مردم از معنویات و دین گریزی روز افزون مردم در این دوره ها شد به گونه ای که تشخیص افراد مخلص و واقعا متدین سخت و سختر گردید .
عده ای برای رسیدن به منافع مادی در لباس فریب و حیلت پنهان گردیدند و یقه ها را تا بیخِ گردن محکم بستند اما دهان و زبان و ذهن و کردارشان برای چپاول و سوء استفاده باز بود و هر لحظه به مناسبت آن روز رنگ عوض مینمودند.
در چنین جامعه ای که افراد تحصیل کرده و نخبه و صاحب سرمایه به دلایل فوق به هجرت اجباری تن داده بودند ،عده ای که نه نخبه و نه تحصیل کرده و نه دلسوز ونه صاحب سرمایه و ...... بودند فضا را تصاحب نموده و از سرِ کچلِ مردمان محروم سلمانی یاد گرفتند و هزینه های بسیاری را بر کشور تحمیل نمودند تا از راه آزمون و خطا راه های اختلاس و دزدی را بهتر پیدا کنند و آن سرمایه ها را به خارج از کشور سوق دهند .
این افراد ناپخته، مدیرانِ کارخانجات و صنایعی شدند که حجم تولید ان بالا بود و سود ده بودند اما بعلت قامتِ کوتاهشان در آن رده های مدیریتی آن مجموعه های سود ده را به بنگاههای زیان ده تبدیل نمودند و در فضای مناقصات و مزایدات ساختگی به پشیزی خریدند و آن پشیز را هم به خزانه دولت واریز نکردند و یکشبه مالک هزاران میلیارد سرمایه شدند.
از رانتها استفاده کردند و در سیمای خانواده هزار فامیلِ خود بهره های فراوان بردند .
تا اینکه در همسایگی ما نیز تغییر تحولات روز افزون اتفاق افتاد و افکار داعشی و طالبی بر کشورهای همسایه سایه افکند . مردمان آن سامان نیز چون مردمان سامان خودمان جانِ خود را برداشته و به کشور همسایه مهاجرت نمودند .
این دو مهاجرت تفاوت و تشابهاتی داشت که روزگار را اینچنین رقم زد .
هر دو مهاجر از دستِ افکارِ طالبی فرار کردند اما گروهِ اول که از ایران رفتند عمدتا نخبه و تحصیل کرده و صاحبِ فکر و سرمایه بودند
اما مهاجرینِ وارد شده عمدتا کم سواد و کم سرمایه و بدون حرفه و شغل و تجربه کاری بودند و از افکارِ بدوی برخوردار بودند برای اینکه در فرهنگِ ایرانی جذب و هضم گردند هزینه های زیادی برای آنها داده شد .
ما دکتر و مهندس و صاحبِ سرمایه صادر کردیم و در عوض بیش از چند میلیون افکار طالبی و داعشی که هم فکرانی در داخل داشتند را وارد کردیم تا در بزنگاهها از آنها به نفع خود استفاده نمایبم .
در واقع هر دو مهاجر چوبِ دولتمردانِ خود را می خورند و آواره و غریب در جای جای دنیا شده اند.
موارد و مسایل بسیار بیشتر از این مطالب هست و از حوصله خارج میباشد .
تا هم دلی ها و هم فکری ها اتفاق نیفتد خروج سرمایه های مادی و معنوی ادامه خواهد داشت و سر بارهای مهاجران که البته انسانهای شریفی هم هستند بیشتر خواهد شد .
برای اتحاد باید به مردم سرزمینِ مادری بها داد و الطفات داشت و از پتانسیلِ موجود به نحوِ شایسته استفاده کرد و از ریا و دین فروشی و عوامفریبی و بهشت فروشی و دروغ و تزویر دوری نمود که این موارد باید از بالا دست اصلاح تا در جامعه نمود یابد . وگرنه هر روز این استهلاک در سرمایه های مادی و معنوی بیشتر و بیشتر میگردد و جثه علم و عمل و تدین و درستی نحیف و نحیفتر خواهد شد .
این رویه ادامه داشت تا اینکه باز خرید های اجباری و بیکاری و جو خفقان و مصادره اموال و جنگ تحمیلی بر بدنه جامعه چنان فشار آورد تا دیگرانی که احساس امنیت نمیکردند جان خود را بر داشته و از مرزها به صورت قانونی و غیر قانونی فرار کنند .
رفته رفته یک جامعه فقیر و تهی از معنا بر خاکِ ایران زمین زیست مجدد را شروع نمود و دعواهای خودی و غیر خودی و انتصابها و انتخابهای اجباری باعث دوری مردم از معنویات و دین گریزی روز افزون مردم در این دوره ها شد به گونه ای که تشخیص افراد مخلص و واقعا متدین سخت و سختر گردید .
عده ای برای رسیدن به منافع مادی در لباس فریب و حیلت پنهان گردیدند و یقه ها را تا بیخِ گردن محکم بستند اما دهان و زبان و ذهن و کردارشان برای چپاول و سوء استفاده باز بود و هر لحظه به مناسبت آن روز رنگ عوض مینمودند.
در چنین جامعه ای که افراد تحصیل کرده و نخبه و صاحب سرمایه به دلایل فوق به هجرت اجباری تن داده بودند ،عده ای که نه نخبه و نه تحصیل کرده و نه دلسوز ونه صاحب سرمایه و ...... بودند فضا را تصاحب نموده و از سرِ کچلِ مردمان محروم سلمانی یاد گرفتند و هزینه های بسیاری را بر کشور تحمیل نمودند تا از راه آزمون و خطا راه های اختلاس و دزدی را بهتر پیدا کنند و آن سرمایه ها را به خارج از کشور سوق دهند .
این افراد ناپخته، مدیرانِ کارخانجات و صنایعی شدند که حجم تولید ان بالا بود و سود ده بودند اما بعلت قامتِ کوتاهشان در آن رده های مدیریتی آن مجموعه های سود ده را به بنگاههای زیان ده تبدیل نمودند و در فضای مناقصات و مزایدات ساختگی به پشیزی خریدند و آن پشیز را هم به خزانه دولت واریز نکردند و یکشبه مالک هزاران میلیارد سرمایه شدند.
از رانتها استفاده کردند و در سیمای خانواده هزار فامیلِ خود بهره های فراوان بردند .
تا اینکه در همسایگی ما نیز تغییر تحولات روز افزون اتفاق افتاد و افکار داعشی و طالبی بر کشورهای همسایه سایه افکند . مردمان آن سامان نیز چون مردمان سامان خودمان جانِ خود را برداشته و به کشور همسایه مهاجرت نمودند .
این دو مهاجرت تفاوت و تشابهاتی داشت که روزگار را اینچنین رقم زد .
هر دو مهاجر از دستِ افکارِ طالبی فرار کردند اما گروهِ اول که از ایران رفتند عمدتا نخبه و تحصیل کرده و صاحبِ فکر و سرمایه بودند
اما مهاجرینِ وارد شده عمدتا کم سواد و کم سرمایه و بدون حرفه و شغل و تجربه کاری بودند و از افکارِ بدوی برخوردار بودند برای اینکه در فرهنگِ ایرانی جذب و هضم گردند هزینه های زیادی برای آنها داده شد .
ما دکتر و مهندس و صاحبِ سرمایه صادر کردیم و در عوض بیش از چند میلیون افکار طالبی و داعشی که هم فکرانی در داخل داشتند را وارد کردیم تا در بزنگاهها از آنها به نفع خود استفاده نمایبم .
در واقع هر دو مهاجر چوبِ دولتمردانِ خود را می خورند و آواره و غریب در جای جای دنیا شده اند.
موارد و مسایل بسیار بیشتر از این مطالب هست و از حوصله خارج میباشد .
تا هم دلی ها و هم فکری ها اتفاق نیفتد خروج سرمایه های مادی و معنوی ادامه خواهد داشت و سر بارهای مهاجران که البته انسانهای شریفی هم هستند بیشتر خواهد شد .
برای اتحاد باید به مردم سرزمینِ مادری بها داد و الطفات داشت و از پتانسیلِ موجود به نحوِ شایسته استفاده کرد و از ریا و دین فروشی و عوامفریبی و بهشت فروشی و دروغ و تزویر دوری نمود که این موارد باید از بالا دست اصلاح تا در جامعه نمود یابد . وگرنه هر روز این استهلاک در سرمایه های مادی و معنوی بیشتر و بیشتر میگردد و جثه علم و عمل و تدین و درستی نحیف و نحیفتر خواهد شد .
تغییر و تحول سخت ترین کار بر روی کره زمین
اگر بپرسند سخت ترین کار بر روی کره زمین چیست پاسخ خواهم داد تغییر و تحول سخت ترین کار بر روی کره زمین می باشد .
اگر تغییر و تحول در این کره خاکی و حتی کائنات ایجاد نمیشد حتماحیات بر روی کره زمین امکان پذیر نبود.
هنگامی که در گستره تاریخ و جغرافیا نظاره میکنیم به دورانهایی بر میخوریم که بواسطه وجود اتفاقات طبیعی مانند یخ بندان یا گرمایش زمین و یا زلزله و یا سیل و طوفان و یا آتشفشان و ....... زندگی و حیات در روی کره زمین به مخاطره افتاده و شرایط با قبل از آن به کلی متفاوت شده است ، از این روی جانداران برای بقای خود بایستی خود را به شرایط جدید وفق میدادند تا بتوانند در ادامه حیات خود ، ادامه زندگی و نسل دهند .
آنهایی که توانستند در وجود خود این تغییر را ایجاد کنند تا با شرایط جدید وفق یابند توانستند ادامه نسل دهند و به حیات خود در شیوه جدید ارتقاء یابند که این جهش و تغییر در هر دوره تکرار شده و تا امروز و بعد ها هم همین طور ادامه خواهد داشت .
در ارتباط با زندگی مردمان نیز چنین حکمی مستحکم میباشد . در ادوار مختلف، زیست بشر با مشکلات زیادی مواجه بوده در ابتدا با بلایای طبیعی و در کنار آن جنگها و تهاجمها زندگی آنها را همواره دستخوش تغییر و تحول نموده که از دلِ این تغییر و تحول ها تمدنها و فرهنگ ها سر بر آورده و افرادی مانند پیامبران و پادشاهان و دلاوران و فلاسفه و منجمان و ادبا و هنرمندان و صنعتگران و وزرا و .... ممتاز گردیده اند و توانسته اند راهبری و راهنمایی نوع بشر را در طول تاریخ بدست گیرند .
در هر دوره ای تغییری شگرف باعث بعثت پیامبری گردیده و یا در بزنگاهی تاریخی که بایستی برای ادامه حیات تغییری صورت گیرد پیامبری مبعوث شده تا جامعه را با این تغییر و تحول به مرتبت و کمال بالاتری سوق دهد .
البته فقط پیامبران دینی در این تغییرات نقش نداشته اند بلکه پیامبران علمی و ادبی و فلسفی و ..... هم نقشِ بلند و بزرگی در تاریخِ تحول جامعه بشری داشته اند و حتما نقش آنها کمتر از پیامبران دینی نبوده بلکه این پیام آوران از یک خزینه و یک وادی سیراب شده و انتقال علم و معرفت نموده اند ،گاهی به صورت دینی و در دوره ای به صورتهای دیگر .
اینکه در قران آمده است که یکصدو بیست و چهار هزار پیامبر برای نوع بشر مبعوث گردیده خود نشان از اهمیت تغییر و تحول در زمانهای زیست بشر میباشد .
در واقع اگر این تعداد را بر پنج هزار سال زیست بشر که آن هم به شهادت قرآن تا آن تاریخ تقسیم کنیم (قدمت بشر را ۶ هزارسال میگوید) در واقع هر ماه حدود ۲ پیامبر بر مردم فرستاده شده که البته اگر از زمان حضرت موسی تا حضرت محمد را که فقط سه پیامبر آمده است را کسر نماییم یعنی در عرض حدود ۲ هزار سال ۱۲۴ هزار پیامبر آمده یعنی در هر ماه ۵ پیامبر برای رهبری و هدایت آمده و این خود گواه آن هست که پیامبران در اینجا فقط وجهه دینی نداشته بلکه در دیگر زمینه ها نیز افرادی بوده اند که نقش پیامبری داشته اند .
پس تغییر موضوعی مهم در خلقت و کائنات و فرایند حیات میباشد به گونه ای که هم اکنون نیز کائنات در حال گسترش و تغییر میباشند و امروز نه با روز گذشته و نه با فردا یکسان نمیباشد.
تغییر فصول و گردش کواکب و ستارگان خود نشان از اهمیت تغییر دارد .درست هست که هر روز ما طلوع خورشید را از نقطه شرق مشاهده میکنیم و طلوع آن را نیز از جانب غرب ،اما خورشید روز دیگر حتما با خورشید امروز بسیار متفاوت تر و متغیر تر شده و ما فقط همان خورشید روز قبل و کواکب روز قبل را با نظر مشاهده میکنیم .
حال که اهمیت موضوع را جهت بقا و ماندگاری بدانیم ،متوجه خواهیم شد که اتفاقات کنونی در جهان در واقع تقابل بین تغییر از یک سو و ایستایی در سوی دیگر است .
همواره این دو نیرو در تقابل یکدیگر بوده و هر طرف خود را محق بر آن جنبه میداند.
با مدد به علم و فن اوری و نگارش و پیشرفت علوم، دیگر جایی برای ایستایی وجود ندارد و هر چه هست پویایی و تحول است .
امروزه در جای جای کره خاکی مشاهده میکنیم که حقوقی پایمال میگردد و جنگ و خون ریزی وجود دارد که یا ریشه در افکار قدیمی دارد و یا مانعی برای اتفاق نیفتادنِ تحولی در آن جوامع میباشد.
جنگهای دینی و مذهبی در طول تاریخ وجود داشته و هنوز ادامه دارد و این خود همراه نبودن با فرایند تغییر و تحول و همراهی نکردن با پیامبران بعدی میباشد .
برای رهایی از نسل کشی ها و بدعتها و پایمال شدن حقوق انسانها بایستی بر مدار عقل و علم توجه نماییم، اینکه ما در زمینه های مختلف دخالتهای سیاسی کنیم افکار عمومی جهان را بر علیه خودمان بر انگیزیم نشانه ای از ایستایی و در جا زدن می باشد و بعد هم عده ای را در خیابانهای دنیا با خود همراه کنیم تا بر آتشی که خود مسببش بوده ایم سطل آبی بریزند بسیار مضحک است و البته بعضا به جای سطل آب ،سطلهای پر از بنزین بر آتش فروزان ریخته میشود و ثروتهای مادی و معنوی بسیاری در عالم از بین میرود فقط به خاطر منافع مادی خود و رسیدن به اهداف بی معنا و بی نتیجه عده ای خاص.
رعایت حقوق انسانها با هر کیش و منشی نشانه ایجاد تحول و پویایی در هر جامعه میباشد .
چنانچه این حقوق به هر نحو وسیله ای نادیده گرفته شود در هر جای دنیا باشد محکوم به شکست است و فنا و نابودی در پی خواهد داشت .
انشالله با تغییر سال و فصل جدید این متغییر تغییر در وجود تک تک انسانها ایجاد گردد و از حالت ایستایی به پویایی مبدل گردد تا در این برهه از زمان، بشر بتواند با مدد پیامبران علمی و دینی و ...... به مرحله کمال بعدی صعود نماید .
اگر تغییر و تحول در این کره خاکی و حتی کائنات ایجاد نمیشد حتماحیات بر روی کره زمین امکان پذیر نبود.
هنگامی که در گستره تاریخ و جغرافیا نظاره میکنیم به دورانهایی بر میخوریم که بواسطه وجود اتفاقات طبیعی مانند یخ بندان یا گرمایش زمین و یا زلزله و یا سیل و طوفان و یا آتشفشان و ....... زندگی و حیات در روی کره زمین به مخاطره افتاده و شرایط با قبل از آن به کلی متفاوت شده است ، از این روی جانداران برای بقای خود بایستی خود را به شرایط جدید وفق میدادند تا بتوانند در ادامه حیات خود ، ادامه زندگی و نسل دهند .
آنهایی که توانستند در وجود خود این تغییر را ایجاد کنند تا با شرایط جدید وفق یابند توانستند ادامه نسل دهند و به حیات خود در شیوه جدید ارتقاء یابند که این جهش و تغییر در هر دوره تکرار شده و تا امروز و بعد ها هم همین طور ادامه خواهد داشت .
در ارتباط با زندگی مردمان نیز چنین حکمی مستحکم میباشد . در ادوار مختلف، زیست بشر با مشکلات زیادی مواجه بوده در ابتدا با بلایای طبیعی و در کنار آن جنگها و تهاجمها زندگی آنها را همواره دستخوش تغییر و تحول نموده که از دلِ این تغییر و تحول ها تمدنها و فرهنگ ها سر بر آورده و افرادی مانند پیامبران و پادشاهان و دلاوران و فلاسفه و منجمان و ادبا و هنرمندان و صنعتگران و وزرا و .... ممتاز گردیده اند و توانسته اند راهبری و راهنمایی نوع بشر را در طول تاریخ بدست گیرند .
در هر دوره ای تغییری شگرف باعث بعثت پیامبری گردیده و یا در بزنگاهی تاریخی که بایستی برای ادامه حیات تغییری صورت گیرد پیامبری مبعوث شده تا جامعه را با این تغییر و تحول به مرتبت و کمال بالاتری سوق دهد .
البته فقط پیامبران دینی در این تغییرات نقش نداشته اند بلکه پیامبران علمی و ادبی و فلسفی و ..... هم نقشِ بلند و بزرگی در تاریخِ تحول جامعه بشری داشته اند و حتما نقش آنها کمتر از پیامبران دینی نبوده بلکه این پیام آوران از یک خزینه و یک وادی سیراب شده و انتقال علم و معرفت نموده اند ،گاهی به صورت دینی و در دوره ای به صورتهای دیگر .
اینکه در قران آمده است که یکصدو بیست و چهار هزار پیامبر برای نوع بشر مبعوث گردیده خود نشان از اهمیت تغییر و تحول در زمانهای زیست بشر میباشد .
در واقع اگر این تعداد را بر پنج هزار سال زیست بشر که آن هم به شهادت قرآن تا آن تاریخ تقسیم کنیم (قدمت بشر را ۶ هزارسال میگوید) در واقع هر ماه حدود ۲ پیامبر بر مردم فرستاده شده که البته اگر از زمان حضرت موسی تا حضرت محمد را که فقط سه پیامبر آمده است را کسر نماییم یعنی در عرض حدود ۲ هزار سال ۱۲۴ هزار پیامبر آمده یعنی در هر ماه ۵ پیامبر برای رهبری و هدایت آمده و این خود گواه آن هست که پیامبران در اینجا فقط وجهه دینی نداشته بلکه در دیگر زمینه ها نیز افرادی بوده اند که نقش پیامبری داشته اند .
پس تغییر موضوعی مهم در خلقت و کائنات و فرایند حیات میباشد به گونه ای که هم اکنون نیز کائنات در حال گسترش و تغییر میباشند و امروز نه با روز گذشته و نه با فردا یکسان نمیباشد.
تغییر فصول و گردش کواکب و ستارگان خود نشان از اهمیت تغییر دارد .درست هست که هر روز ما طلوع خورشید را از نقطه شرق مشاهده میکنیم و طلوع آن را نیز از جانب غرب ،اما خورشید روز دیگر حتما با خورشید امروز بسیار متفاوت تر و متغیر تر شده و ما فقط همان خورشید روز قبل و کواکب روز قبل را با نظر مشاهده میکنیم .
حال که اهمیت موضوع را جهت بقا و ماندگاری بدانیم ،متوجه خواهیم شد که اتفاقات کنونی در جهان در واقع تقابل بین تغییر از یک سو و ایستایی در سوی دیگر است .
همواره این دو نیرو در تقابل یکدیگر بوده و هر طرف خود را محق بر آن جنبه میداند.
با مدد به علم و فن اوری و نگارش و پیشرفت علوم، دیگر جایی برای ایستایی وجود ندارد و هر چه هست پویایی و تحول است .
امروزه در جای جای کره خاکی مشاهده میکنیم که حقوقی پایمال میگردد و جنگ و خون ریزی وجود دارد که یا ریشه در افکار قدیمی دارد و یا مانعی برای اتفاق نیفتادنِ تحولی در آن جوامع میباشد.
جنگهای دینی و مذهبی در طول تاریخ وجود داشته و هنوز ادامه دارد و این خود همراه نبودن با فرایند تغییر و تحول و همراهی نکردن با پیامبران بعدی میباشد .
برای رهایی از نسل کشی ها و بدعتها و پایمال شدن حقوق انسانها بایستی بر مدار عقل و علم توجه نماییم، اینکه ما در زمینه های مختلف دخالتهای سیاسی کنیم افکار عمومی جهان را بر علیه خودمان بر انگیزیم نشانه ای از ایستایی و در جا زدن می باشد و بعد هم عده ای را در خیابانهای دنیا با خود همراه کنیم تا بر آتشی که خود مسببش بوده ایم سطل آبی بریزند بسیار مضحک است و البته بعضا به جای سطل آب ،سطلهای پر از بنزین بر آتش فروزان ریخته میشود و ثروتهای مادی و معنوی بسیاری در عالم از بین میرود فقط به خاطر منافع مادی خود و رسیدن به اهداف بی معنا و بی نتیجه عده ای خاص.
رعایت حقوق انسانها با هر کیش و منشی نشانه ایجاد تحول و پویایی در هر جامعه میباشد .
چنانچه این حقوق به هر نحو وسیله ای نادیده گرفته شود در هر جای دنیا باشد محکوم به شکست است و فنا و نابودی در پی خواهد داشت .
انشالله با تغییر سال و فصل جدید این متغییر تغییر در وجود تک تک انسانها ایجاد گردد و از حالت ایستایی به پویایی مبدل گردد تا در این برهه از زمان، بشر بتواند با مدد پیامبران علمی و دینی و ...... به مرحله کمال بعدی صعود نماید .
اقداماتی در خصوص آب آشامیدنی قسمت اول
هوا ابری بود و شب و روز گذشته نیز باران خوبی باریده بود ، بوی شکوفه های بادام و دیگر درختان فضای روستا را معطر کرده بود . بوی کاهگل از دیوارهای خشتی خانه های قدیمی به مشام میرسید و خاطرات قدیم را در ذهنِ هر وطن دوستی تداعی میکرد .
هر از گاهی در پیچ و خم کوچه ها فردی دیده میشد که به سمتی روان گردیده در حالیکه سر در گریبان داشت و در سر خود هزاران امید و آرزو و خاطره را باز خوانی و تداعی میکرد .
تصمیم گرفتم تا حوالی قنات چشمه گرجی قدم بزنم و از آن قنات دیدن نمایم زیرا در این فصل قناتِ چشمه گرجی خروشان بود و بخشی از آب قنات به رودخانه و بخشی به سلخِ چشمه واریز میشد .
از روی کنجکاوی به آن مسیر ادامه دادم اما آنچه دیدم قابل باور نبود .
قنات چشمه در حالیکه یک ساختمان دو طبقه بر روی آن احداث شده بود بسیار کم آب بود که در نهرِ آن جریان داشت . انگار آخرهای تیر ماه هست و قنات آخرین زورش را میزند تا ته ماندهِ قطرات آب خود را بر زارعان رو نمایی کند .
در کنار جوی چشمه یک درب فلزی ماشین رو نصب شده بود که به محوطه آن ساختمان دو طبقه راه داشت . و این تعجب بنده را افزون نمود زیرا این جوی و حریمِ آن مربوط به عموم بود و اجازه باز کردن درب به این حریم خلاف شرع و عرفِ روستا به حساب می آمد ،اما این کار انجام شده بود و بخشی از راه مردم جهت عبور خودر به آن ملک غصب شده بود نمیدانم که چه شخصی اجازه این کار را به مالک داده بود تا او وارد حریم عمومی شود هر چند ساختِ آن دو طبقه نیز بر روی نهر قنات چشمه گرجی نیز به نظر غیر قانونی بود.
مدتی بر نهر آب و سلخی که پر از گل و لای بود خیره شدم زیرا کف سِلخ با کفِ کوچه هم سطح شده بود و نشان از بی صاحبی و بی مسئولیتی روستا میداد.
باران شروع به باریدن نمود و به سمت پاچنارِ بی چنار برگشتم تا در آبادی چرخی بزنم .
به سه راهی شرکت تعاونی که رسیدم ،عده ای را مشاهده کردم که جنب مسجد امام حسن در انتظار هستند ،دور از ادب بود که به نزد آنها نروم و جویای احوال آنها نشوم .
در همین حین جناب پرویز صادقی را دیدم که به ان سمت روان میباشد با او حال و احوال کردم و متوجه شدم که قرار هست مسئولینِ روستا اعم از مسئولینِ شورا و دهداری جلسه ای با اهالیِ روستا داشته باشند تا در خصوص آب آشامیدنی اقداماتی صورت دهند.
با آن جمعیت مصاحفه نمودم جناب پرویز صادقی همان ابتدا در بیرون مسجد گفتگویی را با بنده آغاز نمود و از خاطرات و اتفاقات قدیم سخن هایی را بر زبان اورد.
از ابتدای عمر خود تا آن موقع با ایشان این مقدار گفتگویی با همدیگر نداشتیم.
لحنی خوش و زبانی گرم و اطلاعات زیادی در خصوص آن محل داشت . او را خوش تیپ با کت و شلوار سرمه ای راه راه دیدم که سر شار از انرژی بود و اعتناد به نفس بالایی داشت .
ظاهر و مکالماتِ او گواهی می داد که او فردی تیز هوش و مشرف بر محل و موقعیت خود می باشد .
چند دهه بود که امکان حضور در جلسات آن مردمان نصیبم نشده بود و با آنکه از ابتدا قصدی برای حضور نداشتم ،اما تصمیم گرفتم بعد از سالها در جمع آنها حاضر شوم تا بر اطلاعات و خاطراتِ خود بیفزایم .
قرار جلسه راس ساعت سه و نیم عصر روز پنج شنبه بیست و سوم فروردین۱۴۰۳ بود که به کوشش مسئولینِ شورا اهالی روستا دعوت شده بودند .
ساعت حدود ۴ عصر بود و چند نفری در داخل مسجد حضور داشتند و چند جوان نیز بیرون مسجد گفتگو میکردند به نظر میرسید اهالی از این جلسه استقبالی نکرده بودند. جناب عباس قربانی که ریاست شورا را عهده دار هست از این موضوع ناراحت بود و در جبین و جبروتِ او این خود خوری دیده میشد. شخصِ دیگر شورا نیز جناب علی اصغر حدادی هم حضور نداشت .
به هر حال داخل مسجد شدم . دور تا دور مسجد صندلی های پلاستیکی قرار داشت و عده ای بر روی آن نشسته بودند و با چای و شیرینی از آنها پذیرایی میشد .
در همان پایین مسجد بر روی صندلی نشستم ، یکباره انبوهی از خاطراتِ قدیم و افراد و بزرگانی که روزگاری دورتا دور مسجد را پر میکردند بر خاطرم هجوم آورد . از مراسم ختمها و جشنها و سینه زنی ها و همچنین تئاترهایی که در نوجوانی به مناسبت بهمن ۵۷ اجرا میکردیم و ............
محو خاطرات خود بودم تا اینکه بعد از تلفن هایی که به بعضی افراد زده شد توانستند عده مدعوین را به حد نصاب حدود ۳۰ نفر اضافه نمایند تا جلسه رسمیت یابد .
در ابتدا جناب قربانی بعد از تلاوت آیات ، در خصوص طرح صحبتهایی را ایراد نمود و قرار شد موافقان و مخالفان نظر خود را ارائه دهند.
موضوع جلسه تعمیر و یا ترمیم و یا تعویض شبکه آب آشامیدنی روستا بود که مسئولین شورا با رفت و آمدهایی که به دلیجان و اراک داشتند ، اداره آب به آنها گفته بود ما بودجه کافی برای این چنین طرحهایی نداریم زیرا هزینه این طرح حدودا دو میلیارد تومان بر آورد شده بود از این رو شما با همیاری روستا اقدام کنید اما هر ماه هزینه اب مصرفی را ما از مشترکین میگیریم و نگران نباشید ما با شما مردمانِ دلسوز و انقلابی و متدین هستیم و شما مردمانِ شهید پروری هستید و با تلاش خود هم به خود کمک میکنید و هم این انقلاب که برای مستضعفین هست را یاری و یاوری میرسانید .
مضمون داستان این بود که خودتان مشکلِ خودتان را حل کنید اگر ما هم توانستیم کمکی ناچیز خواهیم کرد . و این مسئولین نازنین روستا با خوشحالی و فرح فراوان این جلسه را تشکیل داده بودند که هم اطلاع رسانی کنند که اداره آب کاری از دستش بر نمی آید و هم یقه افراد خیر را بچسبند که به جیب دولتِ انقلابی وجوهات خود را واریز نمایید زیرا انها فعلا در گیر بروم مرزها هستند و وقتو پولِ کافی برای مردمان داخل را ندارند.
بعد از طرح موضوع جناب پرویز صادقی که سالها خدمات درست و نادرست در این ۵۰ سال داشته ،بعنوانِ موافق چنین اعلام کرد که چون مردمِ روستا پول نمی دهند و این را با خدمات ۵۰ ساله خود با پوست و خون تجربه کرده ، بهتر است کانال های پول یابی ایجاد نماییم مثلا با فروش صحرا به گله دارها و مواردی از این قبیل ،بودجه این طرح را احیا نماییم .
جنابِ علی اصغر حدادی هم که ساعت ۵ عصر یعنی بعد از دوساعت از شروع جلسه حاضر شده بود،به اتفاقات قدیم پرداخت و در صحبتهای خود میخواست بگوید خیلی هم مشتاقِ شورا شدن در دوره های مختلف را نبوده و یک دفعه متوجه شده اسم او هم توسط بالا دستی ها در لیست نامزدها آمده و چون فردی انقلابی بوده مردم به او اقبال داشته اند و مسئولیتی را پذیرا شده است .
ایشان گفتند در یک جمع چند نفره در تهران بوده و هستند و قرار بوده کتابی در خصوص جاسب بنویسند که ظاهرا انجام نشده و در آن جمع ،صحبت از انتخابات بوده و بگفته ایشان از او خواسته بودند که بیایید روستا و علت مشارکت نکردن در اتتخابات را به بالا دستی ها گزارش دهد ( هر چند مردم میفهمند که حضور در چنین جاهایی و گزارش دادن اینچنینی به چه معنی و مفهوم است و این مخبر بودن ایشان به دهه ها قبل باز میگردد که آن اتفاقات را به همراه تیمشان رقم زدند )
حین گزارش دادن به گفته ایشان آن بالا دستی ها از او نیز کپی شناسنانه و کارت ملی گرفته اند اما او اصلا فکر نمی دانشته اخذ چنین مدارکی برای چه میباشد و چشم و گوش بسته بدون اینکه چیزی به انها بگوید آن مدارک را ّبه آنها میدهد
تا اینکه دفعتا و بختتا در روز انتخابات نام خود را در لیست نامزدها میبیند و از این روی که خودش هم باور نداشته، مردم به ایشان که اصلا کذب نمیگوید اقبال نموده و مسئولیتی را پذیرا میشود و از خدمات خود در این دوره ها عنوان نمود که به نظر بنده خیلی هم موفق نبود اما مایه مباهات ایشان بود .
صحبتهای ایشان اصلا مربوط به موافقت و مخالفت با طرح نبود و مثل همیشه خود را در انبوهی از حرفهای مبهم پنهان نمود تا اینکه بگو مگویی بین افراد حاضر و ایشان ایجاد شد و تریبون را از او گرفتند .
ادامه دارد
هر از گاهی در پیچ و خم کوچه ها فردی دیده میشد که به سمتی روان گردیده در حالیکه سر در گریبان داشت و در سر خود هزاران امید و آرزو و خاطره را باز خوانی و تداعی میکرد .
تصمیم گرفتم تا حوالی قنات چشمه گرجی قدم بزنم و از آن قنات دیدن نمایم زیرا در این فصل قناتِ چشمه گرجی خروشان بود و بخشی از آب قنات به رودخانه و بخشی به سلخِ چشمه واریز میشد .
از روی کنجکاوی به آن مسیر ادامه دادم اما آنچه دیدم قابل باور نبود .
قنات چشمه در حالیکه یک ساختمان دو طبقه بر روی آن احداث شده بود بسیار کم آب بود که در نهرِ آن جریان داشت . انگار آخرهای تیر ماه هست و قنات آخرین زورش را میزند تا ته ماندهِ قطرات آب خود را بر زارعان رو نمایی کند .
در کنار جوی چشمه یک درب فلزی ماشین رو نصب شده بود که به محوطه آن ساختمان دو طبقه راه داشت . و این تعجب بنده را افزون نمود زیرا این جوی و حریمِ آن مربوط به عموم بود و اجازه باز کردن درب به این حریم خلاف شرع و عرفِ روستا به حساب می آمد ،اما این کار انجام شده بود و بخشی از راه مردم جهت عبور خودر به آن ملک غصب شده بود نمیدانم که چه شخصی اجازه این کار را به مالک داده بود تا او وارد حریم عمومی شود هر چند ساختِ آن دو طبقه نیز بر روی نهر قنات چشمه گرجی نیز به نظر غیر قانونی بود.
مدتی بر نهر آب و سلخی که پر از گل و لای بود خیره شدم زیرا کف سِلخ با کفِ کوچه هم سطح شده بود و نشان از بی صاحبی و بی مسئولیتی روستا میداد.
باران شروع به باریدن نمود و به سمت پاچنارِ بی چنار برگشتم تا در آبادی چرخی بزنم .
به سه راهی شرکت تعاونی که رسیدم ،عده ای را مشاهده کردم که جنب مسجد امام حسن در انتظار هستند ،دور از ادب بود که به نزد آنها نروم و جویای احوال آنها نشوم .
در همین حین جناب پرویز صادقی را دیدم که به ان سمت روان میباشد با او حال و احوال کردم و متوجه شدم که قرار هست مسئولینِ روستا اعم از مسئولینِ شورا و دهداری جلسه ای با اهالیِ روستا داشته باشند تا در خصوص آب آشامیدنی اقداماتی صورت دهند.
با آن جمعیت مصاحفه نمودم جناب پرویز صادقی همان ابتدا در بیرون مسجد گفتگویی را با بنده آغاز نمود و از خاطرات و اتفاقات قدیم سخن هایی را بر زبان اورد.
از ابتدای عمر خود تا آن موقع با ایشان این مقدار گفتگویی با همدیگر نداشتیم.
لحنی خوش و زبانی گرم و اطلاعات زیادی در خصوص آن محل داشت . او را خوش تیپ با کت و شلوار سرمه ای راه راه دیدم که سر شار از انرژی بود و اعتناد به نفس بالایی داشت .
ظاهر و مکالماتِ او گواهی می داد که او فردی تیز هوش و مشرف بر محل و موقعیت خود می باشد .
چند دهه بود که امکان حضور در جلسات آن مردمان نصیبم نشده بود و با آنکه از ابتدا قصدی برای حضور نداشتم ،اما تصمیم گرفتم بعد از سالها در جمع آنها حاضر شوم تا بر اطلاعات و خاطراتِ خود بیفزایم .
قرار جلسه راس ساعت سه و نیم عصر روز پنج شنبه بیست و سوم فروردین۱۴۰۳ بود که به کوشش مسئولینِ شورا اهالی روستا دعوت شده بودند .
ساعت حدود ۴ عصر بود و چند نفری در داخل مسجد حضور داشتند و چند جوان نیز بیرون مسجد گفتگو میکردند به نظر میرسید اهالی از این جلسه استقبالی نکرده بودند. جناب عباس قربانی که ریاست شورا را عهده دار هست از این موضوع ناراحت بود و در جبین و جبروتِ او این خود خوری دیده میشد. شخصِ دیگر شورا نیز جناب علی اصغر حدادی هم حضور نداشت .
به هر حال داخل مسجد شدم . دور تا دور مسجد صندلی های پلاستیکی قرار داشت و عده ای بر روی آن نشسته بودند و با چای و شیرینی از آنها پذیرایی میشد .
در همان پایین مسجد بر روی صندلی نشستم ، یکباره انبوهی از خاطراتِ قدیم و افراد و بزرگانی که روزگاری دورتا دور مسجد را پر میکردند بر خاطرم هجوم آورد . از مراسم ختمها و جشنها و سینه زنی ها و همچنین تئاترهایی که در نوجوانی به مناسبت بهمن ۵۷ اجرا میکردیم و ............
محو خاطرات خود بودم تا اینکه بعد از تلفن هایی که به بعضی افراد زده شد توانستند عده مدعوین را به حد نصاب حدود ۳۰ نفر اضافه نمایند تا جلسه رسمیت یابد .
در ابتدا جناب قربانی بعد از تلاوت آیات ، در خصوص طرح صحبتهایی را ایراد نمود و قرار شد موافقان و مخالفان نظر خود را ارائه دهند.
موضوع جلسه تعمیر و یا ترمیم و یا تعویض شبکه آب آشامیدنی روستا بود که مسئولین شورا با رفت و آمدهایی که به دلیجان و اراک داشتند ، اداره آب به آنها گفته بود ما بودجه کافی برای این چنین طرحهایی نداریم زیرا هزینه این طرح حدودا دو میلیارد تومان بر آورد شده بود از این رو شما با همیاری روستا اقدام کنید اما هر ماه هزینه اب مصرفی را ما از مشترکین میگیریم و نگران نباشید ما با شما مردمانِ دلسوز و انقلابی و متدین هستیم و شما مردمانِ شهید پروری هستید و با تلاش خود هم به خود کمک میکنید و هم این انقلاب که برای مستضعفین هست را یاری و یاوری میرسانید .
مضمون داستان این بود که خودتان مشکلِ خودتان را حل کنید اگر ما هم توانستیم کمکی ناچیز خواهیم کرد . و این مسئولین نازنین روستا با خوشحالی و فرح فراوان این جلسه را تشکیل داده بودند که هم اطلاع رسانی کنند که اداره آب کاری از دستش بر نمی آید و هم یقه افراد خیر را بچسبند که به جیب دولتِ انقلابی وجوهات خود را واریز نمایید زیرا انها فعلا در گیر بروم مرزها هستند و وقتو پولِ کافی برای مردمان داخل را ندارند.
بعد از طرح موضوع جناب پرویز صادقی که سالها خدمات درست و نادرست در این ۵۰ سال داشته ،بعنوانِ موافق چنین اعلام کرد که چون مردمِ روستا پول نمی دهند و این را با خدمات ۵۰ ساله خود با پوست و خون تجربه کرده ، بهتر است کانال های پول یابی ایجاد نماییم مثلا با فروش صحرا به گله دارها و مواردی از این قبیل ،بودجه این طرح را احیا نماییم .
جنابِ علی اصغر حدادی هم که ساعت ۵ عصر یعنی بعد از دوساعت از شروع جلسه حاضر شده بود،به اتفاقات قدیم پرداخت و در صحبتهای خود میخواست بگوید خیلی هم مشتاقِ شورا شدن در دوره های مختلف را نبوده و یک دفعه متوجه شده اسم او هم توسط بالا دستی ها در لیست نامزدها آمده و چون فردی انقلابی بوده مردم به او اقبال داشته اند و مسئولیتی را پذیرا شده است .
ایشان گفتند در یک جمع چند نفره در تهران بوده و هستند و قرار بوده کتابی در خصوص جاسب بنویسند که ظاهرا انجام نشده و در آن جمع ،صحبت از انتخابات بوده و بگفته ایشان از او خواسته بودند که بیایید روستا و علت مشارکت نکردن در اتتخابات را به بالا دستی ها گزارش دهد ( هر چند مردم میفهمند که حضور در چنین جاهایی و گزارش دادن اینچنینی به چه معنی و مفهوم است و این مخبر بودن ایشان به دهه ها قبل باز میگردد که آن اتفاقات را به همراه تیمشان رقم زدند )
حین گزارش دادن به گفته ایشان آن بالا دستی ها از او نیز کپی شناسنانه و کارت ملی گرفته اند اما او اصلا فکر نمی دانشته اخذ چنین مدارکی برای چه میباشد و چشم و گوش بسته بدون اینکه چیزی به انها بگوید آن مدارک را ّبه آنها میدهد
تا اینکه دفعتا و بختتا در روز انتخابات نام خود را در لیست نامزدها میبیند و از این روی که خودش هم باور نداشته، مردم به ایشان که اصلا کذب نمیگوید اقبال نموده و مسئولیتی را پذیرا میشود و از خدمات خود در این دوره ها عنوان نمود که به نظر بنده خیلی هم موفق نبود اما مایه مباهات ایشان بود .
صحبتهای ایشان اصلا مربوط به موافقت و مخالفت با طرح نبود و مثل همیشه خود را در انبوهی از حرفهای مبهم پنهان نمود تا اینکه بگو مگویی بین افراد حاضر و ایشان ایجاد شد و تریبون را از او گرفتند .
ادامه دارد
قسمت دوم از جلسه روز پنجشنبه
بعد از بگو مگوی جناب علی اصغر حدادی بعنوان اعضای شورا با آقای محمد قربانی فرزند مرحوم مسیب قربانی، در خصوص عملکرد او در ابتدای دهه نود که منجر به عقب نشینی ها و تخریب مغازه قصابی و نجاری وحلوایی و مساجد حلال و جلال شده بود ، تریبون را واگذار کردند و قرار شد دیگران نظر دهند .
چند نفر اول صف نظرشان ،نظر جمع بود تا اینکه آقای محمد محمدی فرزند مرحوم مسیب محمدی بعنوان مخالف صحبت کرد.
ایشان در ابتدا به مسئولین شورا خرده گرفتند که چرا متولی اصلی این طرح را در این جلسه دعوت نکرده اید . متولی اداره آب و فاضلاب دلیجان هست که بایستی نماینده ای به این جلسه اعزام میکرد ولی دعوت و یا خواسته ای مبنی بر حضور نماینده اداره آب از طرف شورا وجود نداشت و طبیعتا یک طرف اصلی حضور نداشت تا مردم خواسته هاو نظرات خود را به او اعلام کنند .
دیگر اینکه به نظر ایشان ،اداره آب قبضهای چند میلیونی و چند ده میلیونی بابت مصرف آب از مشترکین در یافت کرده و میکند ،چرا بابت ترمیم شبکه آب میگویند ما بودجه نداریم ،وقتی هزینه مصرف را دریافت میکنند بایستی در این خصوص هم مشارکت کنند و بودجه ای را اختصاص دهند ،بگذریم از اینکه ایجاد و احداث این شبکه که از ۵۰ سال قبل توسط مردم با امکانات آن روزها انجام شده و تا کنون اداره آب هزینه آنچنانی نکرده و تماما توسط مردم و یا خیرین انجام شده و حدود ۱۵ سال هست که آب بهای آن را دولت دریافت نموده .
ایشان نظر دادند که جلسه ای دیگر تشکیل شود تا از آن اداره هم ناظر و نماینده ای حضور داشته باشد تا نتیجه حاصل گردد ،در مجموع مخالف پول دادن به شکل اجباری ویاطریق خیرخواهانه در این زمینه بودند.
بعد از صحبتهای آقای محمدی اکثریت نیز موافقت کردند تا این موضوع در جلسه ای با حضور نماینده اداره آب برگزار شود .
در پایان صورتجلسه ای تنظیم گردید و آقای ابوالفضل نصرالهی که خود ۳۰ سال در اداره منابع طبیعی دلیجان خدمت کرده بود پیشنهاداتی در خصوص نحوه نگارش نامه ها دادند هر چند ایشان در دوره خدمت خود هیچ خدمتی را برای این محدوده جغرافیایی انجام ندادند و دستِ آخر افراد حاضر صورتجلسه را امضاء نمودند تا با مشورت جمعی اقداماتی از این دست انجام شود و شورا منبعد از افراد خبره نظر خواهی کند و راسا اقدام نکند .
پس از امضاء صورتجلسه ، همگان شاد و خندان برای چندمین بار با چایی و شیرینی پذیرایی شدند و آنهایی که اهل نماز بودند آستین ها را تا کتف بالا زدند و تجدید وضو نمودند و بر قبله مسلمین ایستادند تا در محضر خدواند حاضر گردند .
فارغ از شروع و اختتام جلسه و صحبتها و گفتگوهای انجام شده ،چند موضوع به ذهنم رسید تا در این خصوص عنوان نمایم :
اول اینکه بنده تجربه حضور در این جلسات را نداشتم اما از ابتدای امر میدانستم این جلسه محصول و میوه ای ندارد زیرا مسئولین خود واقف به موضوع نبودند و مهم تر از همه این بود که مردم اعتنا و اعتباری برای آنها قائل نیستند تا با حضور خود مشکل را حل نمایند. اینکه چندین نوبت فراخوان بدهند آنهم در موقعیتی که کار کشاورزی شروع نشده و همگان در خانه های گرم و نرم خود بیکار نشسته باشند اما حاضر نشوند در جلسه حاضر شوند حمل بر بی اعتباری مسئولین میباشد هر چند این مسئولین خیر خواه و صادق در گفتار و کردار خود باشند .
پس قدم اول این هست و یا این بود که شورا با اقداماتی دیگران را با خود همراه کند تا این ذهنیت درست شود و فواصل ایجاد شده بین آنها و مردم و از همه مهمتر بین خودشان کمتر گردد. متلسفانه این سه نفر خودشان هم اختلاف زیادی با یکدیگر دارند و نحوه روی کار امدن آنها زمینه ساز این فواصل و اختلافات شده است.
دوم اینکه در ادارات دولتی آنطور که بایستی این دوستان رفت وآمد ندارند و شاید نحوه پیگیری ها و گردش کارها را هنوز خوب نشناخته باشند و نقاط و افراد حساس را ندانند از این روی با عملکرد ضعیف خود به این بی مهری ها دامن زنند.
سوم اینکه متاسفانه در چند سال اخیر هر زمان خواسته اند عمران و آبادانی کنند فقط دو طریقه را پیگیر بوده اند یا یقه خیرین را چسبیده اند و یا اقدام به خام فروشی کرده اند مثلا زمینی و یا صحرایی را فروخته اند تا با پول ان هزینه ها را پرداخت نمایند و این روش باعث شده مشارکت عمومی پایین آید و جایی حساب نشوند .البته که میدانیم گربه محضِ رضای خدا موش نمیگیرد .
مشارکت ندادن و عادت ندادن مردمان در سرنوشت خود رفته رفته حضور عمومی را کاهش میدهد و پیش فرض مردم این میشود که بالاخره شخص و یا اشخاصی هستند که هزینه ها را پرداخت نمایند.
مانند ورزشکاری هست که اگر تمرین نکند بعد از مدتی زور بازوی او تحلیل میرود پس مشارکت مردم توان و قدرت فوق العاده ای ایجاد خواهد کرد که از این مهم ما فاصله گرفته ایم که یکی از دلایل اصلی آن صادق نبودن مسئولین در دوره های مختلف بوده و هزینه های بی مورد و بی نتیجه که باعث شده مردم بابت آنچه باید هزینه کنند طرفه روند زیرا خوردن و بردن را شاید به عناوین مختلف لمس کرده باشند .
چهارم اینکه متاسفانه در کارهای عمرانی در ادوار گذشته اولویتهای محل دیده نشده و نقاط مهم که بایستی روی آن تمرکز ایجاد شود فراموش شده و یا عمدتا برای عده ای خاص در زمانی خاص و با نگاهی خاص اقداماتی انجام شده که نه صورت هزینه ای ارائه گردیده و نه پاسخگو به اقدامات انجام شده صورت گرفته است که این نیز مانع مشارکت عمومی در ادوار گوناگون شده است .
پنجم اینکه جلسات اینچنینی از طرف مسئولین و مدعوین بی ارزش دیده شده یعنی شورا خود را عقل کل دیده و کار خود را انجام داده و یا مردم حضور خود را بی فایده قلمداد کرده اند برای مثال روز قبل مجلسی با آب و تاب و تبلیغات فراوان با عنوان محفل انس با قران بر گزار گردید که از هر زاویه ای عکس و فیلم و .... گرفته شد و نشر داده شد در جلسه دیروز هیچ خبری از این اقدامات نبود در صورتی که به نظر بنده انس با قرآن در واقع در جلسه مورد نظر وجود داشت و دلیل آن هم مونس شدن و یکی شدن و عمل بر آیه (شورا بینهم ) بود که افرادی میخواستند مشکلی را حل نمایند و سنگی را از مسیر پیرزن و پیر مردی بردارند . اما بی تفاوتی به اینگونه جلسات و رنگ و لعاب دادن به جلسات تبلیغی و سیاسی و هزینه کردن های آنچنانی درمسیر انس با قرآن نیست اقدام و عمل به آنچه خدا و رسولش گفته معنای واقعی انس با قرآن هست وگرنه آن افراد مد نظر پاکت های خود را قبل از حضور در آن جلسات با عناوین مختلف در یافت نموده اند هم از اداره اوقاف و هم از سازمان تبلیغات اسلامی و هم به عناوین دیگر .
یکی از ایشان سال گذشته ادعا داشتند که با ارتباطات خود توانایی حل مشکلات روستا را دارند اما دریغ از یک قدم باارزش .......بگذریم اقدام و عمل نشان دهنده مسیر افراد هست نه تظاهر .
ششم اینکه مسئولی که عنوان میکند خام فروشی کنیم و جایی را بفروشیم تا با پول ان هزینه های روستا را پرداخت کنیم باید بداند این سرمایه برای نسل های بعدی هم هست ،اینکه ما همه سرمایه خاکی و آبی و.... را به افراد خاص بفروشیم اقدام درستی نیست هر چند که فقط سوراخِ خالِ پلنگ و قلعه سرخ مانده که باید بفروش برسانند .
منافع شخصی مانع از اقدامات بلند مدت در روستا شده و سرمایه های مادی و معنوی واقعا سوخت شده و کارد به استخوان رسیده هر چند این مشکلات در اکثر نقاط کشور دیده میشود و نهادینه شده است .
اولویت در این محل ذخیره آب کشاورزی و آشامیدنی هست هر چند ترمیم و تعمیر شبکه ابرسانی میتواند نقطه قوت و مانع هدر رفتن آب باشد اما اصل ماجرا در جای دیگر باید پیگیری شود .
البته سخن در این راستا فراوان اما از حوصله عزیزان خارج است
موفق و پایدار باشید
چند نفر اول صف نظرشان ،نظر جمع بود تا اینکه آقای محمد محمدی فرزند مرحوم مسیب محمدی بعنوان مخالف صحبت کرد.
ایشان در ابتدا به مسئولین شورا خرده گرفتند که چرا متولی اصلی این طرح را در این جلسه دعوت نکرده اید . متولی اداره آب و فاضلاب دلیجان هست که بایستی نماینده ای به این جلسه اعزام میکرد ولی دعوت و یا خواسته ای مبنی بر حضور نماینده اداره آب از طرف شورا وجود نداشت و طبیعتا یک طرف اصلی حضور نداشت تا مردم خواسته هاو نظرات خود را به او اعلام کنند .
دیگر اینکه به نظر ایشان ،اداره آب قبضهای چند میلیونی و چند ده میلیونی بابت مصرف آب از مشترکین در یافت کرده و میکند ،چرا بابت ترمیم شبکه آب میگویند ما بودجه نداریم ،وقتی هزینه مصرف را دریافت میکنند بایستی در این خصوص هم مشارکت کنند و بودجه ای را اختصاص دهند ،بگذریم از اینکه ایجاد و احداث این شبکه که از ۵۰ سال قبل توسط مردم با امکانات آن روزها انجام شده و تا کنون اداره آب هزینه آنچنانی نکرده و تماما توسط مردم و یا خیرین انجام شده و حدود ۱۵ سال هست که آب بهای آن را دولت دریافت نموده .
ایشان نظر دادند که جلسه ای دیگر تشکیل شود تا از آن اداره هم ناظر و نماینده ای حضور داشته باشد تا نتیجه حاصل گردد ،در مجموع مخالف پول دادن به شکل اجباری ویاطریق خیرخواهانه در این زمینه بودند.
بعد از صحبتهای آقای محمدی اکثریت نیز موافقت کردند تا این موضوع در جلسه ای با حضور نماینده اداره آب برگزار شود .
در پایان صورتجلسه ای تنظیم گردید و آقای ابوالفضل نصرالهی که خود ۳۰ سال در اداره منابع طبیعی دلیجان خدمت کرده بود پیشنهاداتی در خصوص نحوه نگارش نامه ها دادند هر چند ایشان در دوره خدمت خود هیچ خدمتی را برای این محدوده جغرافیایی انجام ندادند و دستِ آخر افراد حاضر صورتجلسه را امضاء نمودند تا با مشورت جمعی اقداماتی از این دست انجام شود و شورا منبعد از افراد خبره نظر خواهی کند و راسا اقدام نکند .
پس از امضاء صورتجلسه ، همگان شاد و خندان برای چندمین بار با چایی و شیرینی پذیرایی شدند و آنهایی که اهل نماز بودند آستین ها را تا کتف بالا زدند و تجدید وضو نمودند و بر قبله مسلمین ایستادند تا در محضر خدواند حاضر گردند .
فارغ از شروع و اختتام جلسه و صحبتها و گفتگوهای انجام شده ،چند موضوع به ذهنم رسید تا در این خصوص عنوان نمایم :
اول اینکه بنده تجربه حضور در این جلسات را نداشتم اما از ابتدای امر میدانستم این جلسه محصول و میوه ای ندارد زیرا مسئولین خود واقف به موضوع نبودند و مهم تر از همه این بود که مردم اعتنا و اعتباری برای آنها قائل نیستند تا با حضور خود مشکل را حل نمایند. اینکه چندین نوبت فراخوان بدهند آنهم در موقعیتی که کار کشاورزی شروع نشده و همگان در خانه های گرم و نرم خود بیکار نشسته باشند اما حاضر نشوند در جلسه حاضر شوند حمل بر بی اعتباری مسئولین میباشد هر چند این مسئولین خیر خواه و صادق در گفتار و کردار خود باشند .
پس قدم اول این هست و یا این بود که شورا با اقداماتی دیگران را با خود همراه کند تا این ذهنیت درست شود و فواصل ایجاد شده بین آنها و مردم و از همه مهمتر بین خودشان کمتر گردد. متلسفانه این سه نفر خودشان هم اختلاف زیادی با یکدیگر دارند و نحوه روی کار امدن آنها زمینه ساز این فواصل و اختلافات شده است.
دوم اینکه در ادارات دولتی آنطور که بایستی این دوستان رفت وآمد ندارند و شاید نحوه پیگیری ها و گردش کارها را هنوز خوب نشناخته باشند و نقاط و افراد حساس را ندانند از این روی با عملکرد ضعیف خود به این بی مهری ها دامن زنند.
سوم اینکه متاسفانه در چند سال اخیر هر زمان خواسته اند عمران و آبادانی کنند فقط دو طریقه را پیگیر بوده اند یا یقه خیرین را چسبیده اند و یا اقدام به خام فروشی کرده اند مثلا زمینی و یا صحرایی را فروخته اند تا با پول ان هزینه ها را پرداخت نمایند و این روش باعث شده مشارکت عمومی پایین آید و جایی حساب نشوند .البته که میدانیم گربه محضِ رضای خدا موش نمیگیرد .
مشارکت ندادن و عادت ندادن مردمان در سرنوشت خود رفته رفته حضور عمومی را کاهش میدهد و پیش فرض مردم این میشود که بالاخره شخص و یا اشخاصی هستند که هزینه ها را پرداخت نمایند.
مانند ورزشکاری هست که اگر تمرین نکند بعد از مدتی زور بازوی او تحلیل میرود پس مشارکت مردم توان و قدرت فوق العاده ای ایجاد خواهد کرد که از این مهم ما فاصله گرفته ایم که یکی از دلایل اصلی آن صادق نبودن مسئولین در دوره های مختلف بوده و هزینه های بی مورد و بی نتیجه که باعث شده مردم بابت آنچه باید هزینه کنند طرفه روند زیرا خوردن و بردن را شاید به عناوین مختلف لمس کرده باشند .
چهارم اینکه متاسفانه در کارهای عمرانی در ادوار گذشته اولویتهای محل دیده نشده و نقاط مهم که بایستی روی آن تمرکز ایجاد شود فراموش شده و یا عمدتا برای عده ای خاص در زمانی خاص و با نگاهی خاص اقداماتی انجام شده که نه صورت هزینه ای ارائه گردیده و نه پاسخگو به اقدامات انجام شده صورت گرفته است که این نیز مانع مشارکت عمومی در ادوار گوناگون شده است .
پنجم اینکه جلسات اینچنینی از طرف مسئولین و مدعوین بی ارزش دیده شده یعنی شورا خود را عقل کل دیده و کار خود را انجام داده و یا مردم حضور خود را بی فایده قلمداد کرده اند برای مثال روز قبل مجلسی با آب و تاب و تبلیغات فراوان با عنوان محفل انس با قران بر گزار گردید که از هر زاویه ای عکس و فیلم و .... گرفته شد و نشر داده شد در جلسه دیروز هیچ خبری از این اقدامات نبود در صورتی که به نظر بنده انس با قرآن در واقع در جلسه مورد نظر وجود داشت و دلیل آن هم مونس شدن و یکی شدن و عمل بر آیه (شورا بینهم ) بود که افرادی میخواستند مشکلی را حل نمایند و سنگی را از مسیر پیرزن و پیر مردی بردارند . اما بی تفاوتی به اینگونه جلسات و رنگ و لعاب دادن به جلسات تبلیغی و سیاسی و هزینه کردن های آنچنانی درمسیر انس با قرآن نیست اقدام و عمل به آنچه خدا و رسولش گفته معنای واقعی انس با قرآن هست وگرنه آن افراد مد نظر پاکت های خود را قبل از حضور در آن جلسات با عناوین مختلف در یافت نموده اند هم از اداره اوقاف و هم از سازمان تبلیغات اسلامی و هم به عناوین دیگر .
یکی از ایشان سال گذشته ادعا داشتند که با ارتباطات خود توانایی حل مشکلات روستا را دارند اما دریغ از یک قدم باارزش .......بگذریم اقدام و عمل نشان دهنده مسیر افراد هست نه تظاهر .
ششم اینکه مسئولی که عنوان میکند خام فروشی کنیم و جایی را بفروشیم تا با پول ان هزینه های روستا را پرداخت کنیم باید بداند این سرمایه برای نسل های بعدی هم هست ،اینکه ما همه سرمایه خاکی و آبی و.... را به افراد خاص بفروشیم اقدام درستی نیست هر چند که فقط سوراخِ خالِ پلنگ و قلعه سرخ مانده که باید بفروش برسانند .
منافع شخصی مانع از اقدامات بلند مدت در روستا شده و سرمایه های مادی و معنوی واقعا سوخت شده و کارد به استخوان رسیده هر چند این مشکلات در اکثر نقاط کشور دیده میشود و نهادینه شده است .
اولویت در این محل ذخیره آب کشاورزی و آشامیدنی هست هر چند ترمیم و تعمیر شبکه ابرسانی میتواند نقطه قوت و مانع هدر رفتن آب باشد اما اصل ماجرا در جای دیگر باید پیگیری شود .
البته سخن در این راستا فراوان اما از حوصله عزیزان خارج است
موفق و پایدار باشید
رحمت خدا بر پدر و مادرِ شما
بنده به عنوان عضو کوچکی از این روستا اصلا متوجه برگزاری چنین جلسه ای نشدم ؛ با اینکه در روستا حضور داشتم، خودِ شما هم میفرمائید بطور اتفاقی با این جلسه مواجه شده اید.
از نحوه اطلاع رسانی دوستان شورا برای تشکیل این جلسه اطلاع ندارم.
به عنوان مثال خودِ این گروه یا سایر گروه های مشابه میتوانست محمل خوبی برای اطلاع رسانی باشد که بنده در چندین گروه عضو هستم و در هیچ گروهی دعوت برای برگزاری چنین جلسه ای ندیدم.
دوستان عزیز برکسی پوشیده وپنهان نیست شما فردی روشن فکر باسواد ودلسوز برای وطن هستید در گذشته شوراهای محترم ومخیرین عزیز اقدام هایی انجام دادند که قابل ارزش است مثلا قلعه محله پایین از زیر زیارت جاده درست کردند وبلوار مانندی در محله پایین که از زیر زیارت باماشین وارد میشوی از سرسوعه خارج وخرابه ها زشت را صاف کردند که قابل تقدیر است در عین حال در گذشته نه چندان دور رفتم دیدم جوب مارایین وجوب نارا بخاطر اینکه پنج دقیقه اب زود تر برسد لوله پلاستیکی از این طرف بان طرف وصل کردند وجوب هزارساله مارایین ونا را از اب انداختند وبیش از دویست سیصد درخت سنوبر وگردو خشک شده ایا این گناه کبیره نیست بخاطر اینکه به زمینهاشون زودتر اب برسد چنین کار خشنی کردند بنده دیدم پدرم چقدر زحمت کشید واین درخت ها را عمل اورد شش درخت گردو فقط متعلق بما بود این جوب مهر مادرم بود ایا این در ختها که خشگ شده اند مسببین خوشحالند نه اینجا اکثر جاها زمان قدیم تا یک لب جوی بود درخت سنوبر میکاشتند یا درخت گردو پرثمر هم بود هزاران درخت خشک شده کسی عین خیالش نیست چون خودشون نکاشتند زحمت نکشیدند بخدا خداوند قهرش میگیرد از این کارها که درخت سبز را میخشکانند که اب زودتر بزمینشان برود دعا کنید انقدر برف وباران بیاید که ابها هرز برود نکنید کاری که خدا قهرش بگیرد خدا شاهد است وقتی انجارا دیدم ویاد مرحوم پدرم افتادم بیهوش شدم خدا کمکم کرد در ضمن جادهای که از ان زیر تا اسیاب فخر بود انقدر چوب وچقال ریختند گربه هم نمیتواند رد شود ولوله شان جلو جاده را گرفته اینکارها مهندسی نیست هر درختی خشک شود دیگر کسی نمیکارد یعنی کسی نیست در هر کار نفع همه را در نظر بگیرید
برگرداندن املاک غصبشده
بادرود صددرصد دولت ایران وملت سلحشور جاسب مقید تر و با ایمان تر از افغانستان هستند خانه واملاک ماها راهم با جان و دل پس خواهند داد چون متوجه شده اند کار اشتباهی رخ داده همه میدانند که ماها بناچار بخاطر حفظ جان وناموس ودین مجبور به ترک وطن شدیم چه بسا با تهدیدات که وجود داشت خانه ای را با اثاث و سکنین اتش میزدند ویا جوانی روی تحریک وتعصب یکی را میکشت صد بدتر میشد این کار خیلی عاقلانه بود مال را بظاهر فدای دین وشرف وناموس کردند البته تمام خانه و زندگانی بطور امانت به نزد خویشاوندان بود بیصاحب نبود با راهنمایی جناب ناطق و تند روها برنامه ریختند که همه امضا کنند که این عزیزان فرار کردند بخارج وخانه ها تخریب واملاک لم یزرع میشود و با پارتی بازی املاک مصدره و بقیمت یک کیلو گردوی آن زمان واگذار کردند خیلی ها نمیخواستند امضا کنند گفتند به آنها پس شما طرفدار بهاییها هستید خدا شاهد است عزیزانی که نام نمیبرم گریه کردند وماها که باید ثابت میکردیم در ایران هستیم همه شکایت وداخواهی کردیم از دادگاه اراک تا طهران، رهبر، رییس جمهور وقت، حتی حضوری حقوق بشر مجلس شورای اسلامی و ... حال که ۴۵ سال گردو وبادام را خوردند خوش وحلالشون بهتر است بخود بیایند و لا اقل یا نصف پول املاک را یا نصف خود ملک را بدهند با هم دوستانه کنار بیاییند اگر هر دو قبول کنند بهتر است بامحبت ای کار خداپسندانه حل و فصل شود ماکه از افغانستان کمتر نیستیم در دنیا به ایران احترام میگذارند عزیزان در خاک خفته اند وارثان هستن اگر معتقد به روز قیامت هستند بدانند حق الناس شده بوسیله پدرانشون هیچ کس با خود هیچ نبرده جز نام نیک، اشتباهی شد اول انقلاب همه جور ادم توده ای، مجاهد ، حجتیه، هرکس اتشی میسوزاند جاسب هم بی نصیب نشدند تمام جاسب را ببنده وامثال بنده بدهند تا سر چشمه قادر نیستم بروم حتی یک بیل را بلند کنم ولی وقتی یاد پدر مادرم وزحماتشون میافتم اشگم سرازیر میشود خدایا چنان کن سر انجام کار توخشنود باشی و ما رستگار. ماها نه بکسی توهین میکنیم و نه بد انها را میخواهیم ولی معتقدیم ظلم پایدار نمیماند یک عده ای خوشحالند کار نکرده ملیونر شده اند بدانید مال حرام بکسی وفا نمیکند چون چشم دنبالش هست خدا کند همه جا صلح وامنیت باشد
رویا و سودای ۴۴ ساله
بالاخره شب گذشته عده ای از بدنه نظام به رویا و سودای ۴۴ ساله خود مبنی بر اجرای شعار نابودی و محو اسرائیل نائل شدند و با پرتاب موشکها و حملات پهپادی این آزمون پر خطر و ریسک را شروع نمودند تا بتوانند بعد از برپایی ۴۴ سال روز قدس و شعارهای هر روزه و مناسبتهای هر ماهه بر رای و نظر خود پافشاری کنند و این غده چرکین و سرطانی را از کره زمین پاک نمایند .
این اقدام در حالی رخ داد که فشارهای همه جانبه بر پیکره توده مردم ناشی از گرانی ها و کاهش ارزش پول ملی و بیکاری و فقر و فساد و اختلاس و اختلافات طبقاتی و ....... در هر دوره ای افزون گذشته و امید به زندگی و رفاه و آرامش در پایین ترین سطح قرار گرفته است .
همین طور حمایت های خارجی از قبیل سرمایه گذاری ها در صنایع پیشرو و انتقال اطلاعات وکاهش توریست و افزایش تحریمها و .....در بدترین وضعیت و در پایین ترین سطح در ۴۴ سال اخیر در کشور قرار گرفته است .
در گیر شدن ایران در جبهه های برون مرزی از یمن گرفته تا فلسطین و سوریه و لبنان و عراق و افغانستان به صورتهای نیابتی و یا مستشاری به صورت پنهان و یا آشکار ، باعث افزایش هزینه ها و توزیع ثروت در گستره پهناور آن کشورها ،فعالیت ها و اقدامات عمرانی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را فلج نموده است که این موارد نارضایتی توده مردم را به همراه داشته و هر از گاهی به بهانه هایی این نارضایتی ها به اشکال مختلف در سطح جامعه بروز نموده و سرکوب شده است و زندانها پر از افراد بی گناه گردیده است .
در چند سال اخیر افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت محصولات باعث شده تا قدرت خرید مردم در پایین سطح خود در چند دهه برسد و آتشی در زیر خاکستر ایجاد نماید که هر آن میتواند به دلیل و بهانه ای فوران نماید و هر چه در مسیر خود هست را نابود کند.
با چنین وضعیتی که نه حامی خارجی داریم و نه حمایت داخلی ،اقدام به حمله میتواند سر نوشت کشور را به پرتگاههایی سوق دهد که بیرون آمدن از آن جا سالها زمان می برد و آنچه نباید بر سر این ملت ستم دیده بیاید ، خواهد آمد .
ایران ۸۰ برابر وسعت خاک اسرائیل مساحت دارد اما توان نظامی ایران در قبال اسرائیل بر عکس آمار وسعت آنها میباشد ،فارغ از اینکه اسرائیل دارای حامیان قوی و قدرتمند اقتصادی و نظامی در سراسر دنیا می باشد که در موقع نیاز میتوانند خاک ایران را به توبره اسب نمایند و تمام زیر ساختها و مراز نظامی و حساس را مورد هدف قرار دهند و زندگی مردمان را به عصر حجر تغییر دهند و از این امکانات هیچ باقی نماند .
هر چند اقدام شب گذشته با هماهنگی هایی بین آمریکا و روسیه و بریتانیا و اسرائیل و ایران انجام شده تا نظام برای فرو نشاندنِ هیجانِ طرفداران خود اقدامی به مثل نماید ،اما هر آن میتواند این بازی به اشکال دیگر رقم بخورد و قطار از ریل خارج گردد و مقابله به مثل ها بیشتر و بیشتر گردد و جهان را در برابر جنگ خانمانسوز دیگری قرار دهد که فجایع و اثرات آن قابل پیش بینی نباشد .
غرور و تکبر در افکار طرفین باعث شده و یا میشود تا هر روز خون مردمان بیگناهی بر خاک ریخته شود بدون آنکه هیچ توجیه منطقی و عقلانی وجود داشته باشد .
امروزه اداره جهان نیاز به آرامش و تفکر و تعقل دارد تا بشر بتواند در این مسیر پر پیچ و خم ،خود را از بلایا و مصایب خود ساخته نجات دهد و برای آینده خود برنامه های بلند مدت طرح نماید .
صرف انرژی های مادی و معنوی برای حاکمیت بر کشورها باید بر اساس مدارا و مدیریت باشد و اگر غیر این انجام شود به مانند تجربه های تاریخی قبل، آنچه فدای زیاده خواهی و غرور میشود جان انسانها و ثروتهای مادی و معنوی تمدن انسانی است ، و خونهای بی گناهان بی شماری که از یوغ و چنگال مستکبران جاری میباشد.
امید است اتفاقات حادث شده ادامه نداشته باشد و تواقفات سازنده ایجاد گردد و جنگ و خون ریزی در کل کره خاکی به کنار گذاشته شود و بشر بتواند در این برهه از زمان طعم آرامش در سایه آسایش را تجربه نماید و اختلافات دینی و مذهبی و سایر مبانی اختلاف انگیز را با تدبر و تفکر و مصالحه به کنار بگذارد .
این اقدام در حالی رخ داد که فشارهای همه جانبه بر پیکره توده مردم ناشی از گرانی ها و کاهش ارزش پول ملی و بیکاری و فقر و فساد و اختلاس و اختلافات طبقاتی و ....... در هر دوره ای افزون گذشته و امید به زندگی و رفاه و آرامش در پایین ترین سطح قرار گرفته است .
همین طور حمایت های خارجی از قبیل سرمایه گذاری ها در صنایع پیشرو و انتقال اطلاعات وکاهش توریست و افزایش تحریمها و .....در بدترین وضعیت و در پایین ترین سطح در ۴۴ سال اخیر در کشور قرار گرفته است .
در گیر شدن ایران در جبهه های برون مرزی از یمن گرفته تا فلسطین و سوریه و لبنان و عراق و افغانستان به صورتهای نیابتی و یا مستشاری به صورت پنهان و یا آشکار ، باعث افزایش هزینه ها و توزیع ثروت در گستره پهناور آن کشورها ،فعالیت ها و اقدامات عمرانی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را فلج نموده است که این موارد نارضایتی توده مردم را به همراه داشته و هر از گاهی به بهانه هایی این نارضایتی ها به اشکال مختلف در سطح جامعه بروز نموده و سرکوب شده است و زندانها پر از افراد بی گناه گردیده است .
در چند سال اخیر افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت محصولات باعث شده تا قدرت خرید مردم در پایین سطح خود در چند دهه برسد و آتشی در زیر خاکستر ایجاد نماید که هر آن میتواند به دلیل و بهانه ای فوران نماید و هر چه در مسیر خود هست را نابود کند.
با چنین وضعیتی که نه حامی خارجی داریم و نه حمایت داخلی ،اقدام به حمله میتواند سر نوشت کشور را به پرتگاههایی سوق دهد که بیرون آمدن از آن جا سالها زمان می برد و آنچه نباید بر سر این ملت ستم دیده بیاید ، خواهد آمد .
ایران ۸۰ برابر وسعت خاک اسرائیل مساحت دارد اما توان نظامی ایران در قبال اسرائیل بر عکس آمار وسعت آنها میباشد ،فارغ از اینکه اسرائیل دارای حامیان قوی و قدرتمند اقتصادی و نظامی در سراسر دنیا می باشد که در موقع نیاز میتوانند خاک ایران را به توبره اسب نمایند و تمام زیر ساختها و مراز نظامی و حساس را مورد هدف قرار دهند و زندگی مردمان را به عصر حجر تغییر دهند و از این امکانات هیچ باقی نماند .
هر چند اقدام شب گذشته با هماهنگی هایی بین آمریکا و روسیه و بریتانیا و اسرائیل و ایران انجام شده تا نظام برای فرو نشاندنِ هیجانِ طرفداران خود اقدامی به مثل نماید ،اما هر آن میتواند این بازی به اشکال دیگر رقم بخورد و قطار از ریل خارج گردد و مقابله به مثل ها بیشتر و بیشتر گردد و جهان را در برابر جنگ خانمانسوز دیگری قرار دهد که فجایع و اثرات آن قابل پیش بینی نباشد .
غرور و تکبر در افکار طرفین باعث شده و یا میشود تا هر روز خون مردمان بیگناهی بر خاک ریخته شود بدون آنکه هیچ توجیه منطقی و عقلانی وجود داشته باشد .
امروزه اداره جهان نیاز به آرامش و تفکر و تعقل دارد تا بشر بتواند در این مسیر پر پیچ و خم ،خود را از بلایا و مصایب خود ساخته نجات دهد و برای آینده خود برنامه های بلند مدت طرح نماید .
صرف انرژی های مادی و معنوی برای حاکمیت بر کشورها باید بر اساس مدارا و مدیریت باشد و اگر غیر این انجام شود به مانند تجربه های تاریخی قبل، آنچه فدای زیاده خواهی و غرور میشود جان انسانها و ثروتهای مادی و معنوی تمدن انسانی است ، و خونهای بی گناهان بی شماری که از یوغ و چنگال مستکبران جاری میباشد.
امید است اتفاقات حادث شده ادامه نداشته باشد و تواقفات سازنده ایجاد گردد و جنگ و خون ریزی در کل کره خاکی به کنار گذاشته شود و بشر بتواند در این برهه از زمان طعم آرامش در سایه آسایش را تجربه نماید و اختلافات دینی و مذهبی و سایر مبانی اختلاف انگیز را با تدبر و تفکر و مصالحه به کنار بگذارد .