انسان عاقل هرگز به حرف انسان دروغگو گوش نمیدهد. دروغگو همیشه به رسوایی میافتد و خودش به تدریج از بین میرود. سعی کنید که خودتان باشید و دروغ نگوید، و به هیچ کس تهمت نزنید. جاسبی اصیل باشید و هر چه به ذهنتان میرسد، به آن عمل کنید، اما به دیگران مداخله نکنید. توهین به عقاید دیگران نشانهای از شخصیت خود انسان است. هر کس بین افراد خدا اختلاف اندازد، خداوند او را به حساب میآورد. تفکر و تعمق در حرفها و کارها بسیار زیباست، اگرچه از کجا به این تفکر و تعمق برسیم، نمیدانیم.
لازم است از اینکه اعمال و رفتارها و افعالی که از ما بیرون میزنند، خداوند آگاه است و آنها را در لوح محفوظ ثبت میکند، اطمینان حاصل کنیم. زیرا تهمت زدن و دروغ گفتن، دودمان انسان را به باد میدهد. انسان مومن کسی است که ابروی دیگران را حفظ کند و دیده را ندیده بگیرد. نه اینکه هر کس به دنبال ضایع کردن آنچه که ندارد باشد. گفته میشود که پستهای بیمغز، اگر دهانش باز شود، رسوا میشود.
ملت ایران شریف است. حضرت علی (ع) میفرمایند که وجدان یگانه، محکمهای است که به قاضی نیازی ندارد. آنهایی که در اوج علم و سواد هستند، هرگز به دیگران برتری نمیدهند. بهتر است که تمام جاسبیها، صداقت و راستی خود را به نمایش بگذارند. جاسبیها با روح و ریحان، با یکدیگر زندگی میکنند و همدیگر را میشناسند و امین هستند.
گاهی یک نفر بیگانه میآید و سخنانی میگوید که مردم سادهدل به آن باور میکنند، اما یک عده دیگر از آن سو استفاده میکنند. ما باید اول انسان باشیم و بعد ادعای دینداری کنیم. مسلمان کسی است که تا چهل خانه چهار سمتش از دست و زبانش در ارامش باشد. حیف نیست که همچون زنبورها، نیش زنیم و در گوشهای نشینیم.
دیگر زمانهای جعل و نادانی و سادهاندیشی رفته است. اگر بدی را به کسی بگوییم، مردم در مورد آن تحقیق میکنند. در آن زمان، برای آن بدگوی خندیده و جایگاهی برایش باقی نمیماند.
چقدر خوب است که ما شجاعت صحبت کردن با یکدیگر را داریم. دوستانه، خانمی امروز با ولچر باقای پزشکیان آمد و گفت: "آیا شما که بعد از فوت همسرتان از بچههایتان نگهداری کردید، روی حرفتان میمانید؟" او گفت: "بله، گریهام گرفت." از فقر و بدبختی مردم نیز صحبت کرد و گفت که بسیاری از سفره این انقلاب بهرهمند شدند و وامها و خانهها را گرفتند. اگر ایمان آنها کامل باشد، باید به فقرا و بیخانمانها نیز توجه کنند.
ملت ایران شریف است. حضرت علی (ع) میفرمایند که وجدان یگانه، محکمهای است که به قاضی نیازی ندارد. آنهایی که در اوج علم و سواد هستند، هرگز به دیگران برتری نمیدهند. بهتر است که تمام جاسبیها، صداقت و راستی خود را به نمایش بگذارند. جاسبیها با روح و ریحان، با یکدیگر زندگی میکنند و همدیگر را میشناسند و امین هستند.
گاهی یک نفر بیگانه میآید و سخنانی میگوید که مردم سادهدل به آن باور میکنند، اما یک عده دیگر از آن سو استفاده میکنند. ما باید اول انسان باشیم و بعد ادعای دینداری کنیم. مسلمان کسی است که تا چهل خانه چهار سمتش از دست و زبانش در ارامش باشد. حیف نیست که همچون زنبورها، نیش زنیم و در گوشهای نشینیم.
دیگر زمانهای جعل و نادانی و سادهاندیشی رفته است. اگر بدی را به کسی بگوییم، مردم در مورد آن تحقیق میکنند. در آن زمان، برای آن بدگوی خندیده و جایگاهی برایش باقی نمیماند.
چقدر خوب است که ما شجاعت صحبت کردن با یکدیگر را داریم. دوستانه، خانمی امروز با ولچر باقای پزشکیان آمد و گفت: "آیا شما که بعد از فوت همسرتان از بچههایتان نگهداری کردید، روی حرفتان میمانید؟" او گفت: "بله، گریهام گرفت." از فقر و بدبختی مردم نیز صحبت کرد و گفت که بسیاری از سفره این انقلاب بهرهمند شدند و وامها و خانهها را گرفتند. اگر ایمان آنها کامل باشد، باید به فقرا و بیخانمانها نیز توجه کنند.
خدا خیرتان بدهد، همه در رفاه کامل هستید. هوای ازاد و باغات زیبای ما در هوای پاک تهران. مریضیها و امتحانات زندگی کمی داریم، اما با توکل بر خداوند، خیلی محکم پای مینهیم. قسمت ما چنین بوده. تمام عمرمان در جوانیمان با مریضیها و مشکلات زندگی بسیار ساده روبرو شدیم.
جناب جمالی، شما مدت زیادی است که از ایران دورید و همه چیز تغییر کرده است. برخی آدمها رسیدهاند و برخی به سختیهایی برخوردهاند. شاید این حکمت خدا برای یادآوری به بندهپدرم بود، که فوت کرد. خانه او روبروی خانه جناب کاشفی بود و خانه دیگرش در محله بالا، محل تولد خودم بود. خانه پایین را برای مادرم فروختیم و خانه پدری را بازسازی کردم. بسیار خوشحال بودم و یک زمین ۱۲۰ متری که الان ۱۲ میلیارد ارزش دارد، فروختم. همچنین پانصد متر زمین از عمو عبدالحسین خریدم تا خانهای بسازم. خانه خانمم در محله پایین بود و همه تل خاک شدند، اثاری از آنها باقی نیست.
ما تا به حال به همه ادارات شکایت کردهایم و گفتند که کسانی که در ایران هستند و در مقابل جمهوری اسلامی نایستادهاند، جان و مال و ناموسشان در پناه جمهوری اسلامی در امان است. امیدوارم با ملاکی متقابل، املاک را به صورت محترم تسویه کنیم. کسانی که به عنوان پناهنده در خارج هستند، مالشان مصادره شده است. عزیزانی که دفترچه بسیج کار ملی دارند، میتوانند املاک و خانه و زندگی خود را بازیابند. وکیل نیز ۲۰ درصد از قیمت ملک را برای خدمات حقوقی دریافت میکند. امیدوارم دوستانه به توافق برسیم و هزینه وکیل را نپردازیم، زیرا مال حرام خوردن ندارد. جناب جمالی عزیز، دلخور از بنده نباشید. سیر خبر از گرسنگی ندارد. بنده پایم را برای کلامم درازتر نمیکنم، حق را میگویم، ولو دشمنم باشد.
ما نمیتوانیم هیچ رعیتی بکنیم و نه حالش را داریم. با رها کردن عزیزان، این املاک که به دست شما امانت است، مدرک دارد. نوشته و امضا کردید که این اشخاص فراری به خارج هستند، خانههایشان خراب و ملکشان لم یزرع است. جناب ناطق نوری هم که برخی با او هماهنگی کردهاند و مصادره کردهاند، به همه ادارات شکایت کردهایم.
فکر نمیکردم کسی علم را به این اندازه پیشرفت دهد تا همه موضوعاتی روشن شود و حقیقت از دروغ تشخیص داده شود. جناب جمالی، بهای هرگز نباید تند باشد بلکه باید میانه رو و مهربان باشد و از حق خود دفاع کند، مانند آقایون مهاجری که شصت سال پیش به خارج رفتند و احتیاجی به جاسب ندارند. به بنده با پسر عمهام، آقا رضا قربانی، گفتند که پانصد تا گردوی دنگه و پانصد گردوی باغچه فرهاده بدهید تا به من بدهم. هیچ وقت هم به شما اعتراض نکنید، گفتم چشم و هنوز اگر موش یک گردو دیده، من هم دیدهام.
برخی افراد واقعاً بیانصافی کردهاند. امیدوارم همه به یکجا بنشینیم و این مشکلات را به صورت دوستانه حل کنیم، در غیر این صورت مجبور میشویم در کروگان و دهات دیگر خانههایی را اجاره کنیم، اما شاید پول برای خرید نداشته باشیم. ۴۵ سال است که گردو و بادام را بردند و نوش جانشان کردهاند، اما به خود نیامدهاند که در خانه مردم سکونت دارد و این غصب است. عزیزان، نام نمیبرم، اما سی سال است که جاسب را ندیدهام و خانه پدری که از دور دیدهام، اهی کشید و شب اشک ریخت. گفت: "ای خدا، میدانی که تمام زندگی این خانه بود و نصفش را از عموهایم خریدم. باز نکنید بهتر است. حلالیت را با حرف نمیتوان گرفت، بلکه با وجدان و با خدا گذشتی که بزرگان ما داشتند، هیچ کس ندارد.
خانمی که خیلی چیزها به او رسیده است، دو سال پیش به من زنگ زد و گفت: "چشمتان کور میماند اگر زندگیتان را زیر نظر میگرفتید." گوشی را قطع کرد و به هیچ کس نگفتم، ولی نمیداند که اگر جای مادر ما بود، چه میکرد. همه شهروندان عزیز را به تمام مقدسات قسم میدهم که همه را دوست دارم، اما میدانم که ادم دیندار دروغ نمیگوید و مال کسی را غصب نمیکند.
فکر کنید که پدرتان با ادب و مودبانه خواهش میکند. میدان ما همه باسوادیم و به حضرتعلی شاه مردان، که بنده ارادت خالصانه دارم، بگویید. با امام حسین سالار شهیدان، میدانم که در هیهات قمر بنی هاشم، دوستانی هستند که پدر و مادرشان مدیون هستند و خیانت در امانت کردهاند. میگویند: "ستاد اجراییاش از پشت کوه چه خبر داشت؟" شما که با ایمان هستید، میگفتید که این ملک امانت است و این عزیزان کاری به ما ندارند. به خدا اگر چنین کاری میشد...
بروح پسر جوانم، قسم میخورم. بروح پدر و مادر عزیزم، تنها کسانی که خدا و اسلام و امامان اطهار را قبول دارند، ماییم. خلافت حضرت علی را بر حق میدانیم. در قلب و خاطرمان برای امام حسین اشک میریزیم. ما سرنوشت ما را چنین قرار دادهایم تا از دنیا نرفتید، یا پدران ما از دنیا رفتند. کمی فکر کنید، از بزرگان اطلس بپرسید. کلام ناحق را نمیگویم. مادر و پدرانمان رفتند، اما بچهها عاشق جاسب هستند. انچه که بر خود نمیپسندید، بر دیگران نپسندید."
جناب جمالی، شما مدت زیادی است که از ایران دورید و همه چیز تغییر کرده است. برخی آدمها رسیدهاند و برخی به سختیهایی برخوردهاند. شاید این حکمت خدا برای یادآوری به بندهپدرم بود، که فوت کرد. خانه او روبروی خانه جناب کاشفی بود و خانه دیگرش در محله بالا، محل تولد خودم بود. خانه پایین را برای مادرم فروختیم و خانه پدری را بازسازی کردم. بسیار خوشحال بودم و یک زمین ۱۲۰ متری که الان ۱۲ میلیارد ارزش دارد، فروختم. همچنین پانصد متر زمین از عمو عبدالحسین خریدم تا خانهای بسازم. خانه خانمم در محله پایین بود و همه تل خاک شدند، اثاری از آنها باقی نیست.
ما تا به حال به همه ادارات شکایت کردهایم و گفتند که کسانی که در ایران هستند و در مقابل جمهوری اسلامی نایستادهاند، جان و مال و ناموسشان در پناه جمهوری اسلامی در امان است. امیدوارم با ملاکی متقابل، املاک را به صورت محترم تسویه کنیم. کسانی که به عنوان پناهنده در خارج هستند، مالشان مصادره شده است. عزیزانی که دفترچه بسیج کار ملی دارند، میتوانند املاک و خانه و زندگی خود را بازیابند. وکیل نیز ۲۰ درصد از قیمت ملک را برای خدمات حقوقی دریافت میکند. امیدوارم دوستانه به توافق برسیم و هزینه وکیل را نپردازیم، زیرا مال حرام خوردن ندارد. جناب جمالی عزیز، دلخور از بنده نباشید. سیر خبر از گرسنگی ندارد. بنده پایم را برای کلامم درازتر نمیکنم، حق را میگویم، ولو دشمنم باشد.
ما نمیتوانیم هیچ رعیتی بکنیم و نه حالش را داریم. با رها کردن عزیزان، این املاک که به دست شما امانت است، مدرک دارد. نوشته و امضا کردید که این اشخاص فراری به خارج هستند، خانههایشان خراب و ملکشان لم یزرع است. جناب ناطق نوری هم که برخی با او هماهنگی کردهاند و مصادره کردهاند، به همه ادارات شکایت کردهایم.
فکر نمیکردم کسی علم را به این اندازه پیشرفت دهد تا همه موضوعاتی روشن شود و حقیقت از دروغ تشخیص داده شود. جناب جمالی، بهای هرگز نباید تند باشد بلکه باید میانه رو و مهربان باشد و از حق خود دفاع کند، مانند آقایون مهاجری که شصت سال پیش به خارج رفتند و احتیاجی به جاسب ندارند. به بنده با پسر عمهام، آقا رضا قربانی، گفتند که پانصد تا گردوی دنگه و پانصد گردوی باغچه فرهاده بدهید تا به من بدهم. هیچ وقت هم به شما اعتراض نکنید، گفتم چشم و هنوز اگر موش یک گردو دیده، من هم دیدهام.
برخی افراد واقعاً بیانصافی کردهاند. امیدوارم همه به یکجا بنشینیم و این مشکلات را به صورت دوستانه حل کنیم، در غیر این صورت مجبور میشویم در کروگان و دهات دیگر خانههایی را اجاره کنیم، اما شاید پول برای خرید نداشته باشیم. ۴۵ سال است که گردو و بادام را بردند و نوش جانشان کردهاند، اما به خود نیامدهاند که در خانه مردم سکونت دارد و این غصب است. عزیزان، نام نمیبرم، اما سی سال است که جاسب را ندیدهام و خانه پدری که از دور دیدهام، اهی کشید و شب اشک ریخت. گفت: "ای خدا، میدانی که تمام زندگی این خانه بود و نصفش را از عموهایم خریدم. باز نکنید بهتر است. حلالیت را با حرف نمیتوان گرفت، بلکه با وجدان و با خدا گذشتی که بزرگان ما داشتند، هیچ کس ندارد.
خانمی که خیلی چیزها به او رسیده است، دو سال پیش به من زنگ زد و گفت: "چشمتان کور میماند اگر زندگیتان را زیر نظر میگرفتید." گوشی را قطع کرد و به هیچ کس نگفتم، ولی نمیداند که اگر جای مادر ما بود، چه میکرد. همه شهروندان عزیز را به تمام مقدسات قسم میدهم که همه را دوست دارم، اما میدانم که ادم دیندار دروغ نمیگوید و مال کسی را غصب نمیکند.
فکر کنید که پدرتان با ادب و مودبانه خواهش میکند. میدان ما همه باسوادیم و به حضرتعلی شاه مردان، که بنده ارادت خالصانه دارم، بگویید. با امام حسین سالار شهیدان، میدانم که در هیهات قمر بنی هاشم، دوستانی هستند که پدر و مادرشان مدیون هستند و خیانت در امانت کردهاند. میگویند: "ستاد اجراییاش از پشت کوه چه خبر داشت؟" شما که با ایمان هستید، میگفتید که این ملک امانت است و این عزیزان کاری به ما ندارند. به خدا اگر چنین کاری میشد...
بروح پسر جوانم، قسم میخورم. بروح پدر و مادر عزیزم، تنها کسانی که خدا و اسلام و امامان اطهار را قبول دارند، ماییم. خلافت حضرت علی را بر حق میدانیم. در قلب و خاطرمان برای امام حسین اشک میریزیم. ما سرنوشت ما را چنین قرار دادهایم تا از دنیا نرفتید، یا پدران ما از دنیا رفتند. کمی فکر کنید، از بزرگان اطلس بپرسید. کلام ناحق را نمیگویم. مادر و پدرانمان رفتند، اما بچهها عاشق جاسب هستند. انچه که بر خود نمیپسندید، بر دیگران نپسندید."
سلام، عزیزان. اینجانب با کمال محبت و احترام، دربارهی موضوعی حرف میزنم که بسیار افراد را به شدت متأسف کرده است. ما، به تعداد ۳۵ هزار نفر از زنان و مردان، از جمله دبیران، مهندسان، و کارگران، به شکلی کاملاً صادقانه و بدون هیچ انتقادی، از محیط کارمان اخراج شدیم. آنها همهی ما را به حالتی مبنی بر خلع مقام محکوم کردند، بدون اینکه حتی یک نفر به ما بگوید که خطایمان کجا بوده است.
بیش از بیست یا سی سال، هر کدام از ما با اخلاص و پرتلاشی در محیط کارمان فعالیت کردهایم، به گونهای که الگویی برای دیگران بودهایم. اما اکنون، به ما گفته شده که باید از صفر شروع کنیم، بدون هیچ گونه حقوق یا مزایایی. البته، ایمان دارم که خداوند رزق را رایگان میدهد، اما به این نتیجه رسیدهام که افرادی که این تصمیمات را میگیرند، به شدت متأسفانه به حال ملت و مملکت خود اهمیتی نمیدهند. آنها به جای اینکه در خدمت آنها باشند، به سمتی رفتهاند که باعث بدبختیهای بسیار شده است. آرزو دارم که خداوند آنان را هدایت کند و اینکه این وضعیت، منجر به وحدت و همدلی ملت ایران شود، نه به دلیل نفاق و تزلزل.
ایران، کشوری است که چهار فصل را تجربه میکند و هیچ کسی از گرسنگی نمیرد، همه با دعاها به خداوند میگویند که به هر کسی که به مملکت و ملت خدمت میکند، سلامتی و عزت بدهد. هر کسی که پیچ و مهرههای مملکت را شل میکند، در نهایت باید حساب کند. این دعاها، اگر از قلب صادقانه و با ایمان به خدا باشند، حتماً مستجاب خواهند شد.
من با اندوه میگویم که حتی خانم عشرت مهاجر جاسبی که چند ماهی است خارج از کشور است، چه بسا برای آسایش فرزندانش، خانههایی را که همچون قصرها هستند، برای سرورگری مهرآباد که گفته بود که خاک ایران را سجده میکند و کفشهای پاسداران مملکت را میبوسد. چرا که هیچ کجای جهانی نیست که ایران نباشد؟ ایران، خاکش مردمش است و طلاست. حال طلا نیز ممکن است ناخالصی داشته باشد، اما ایرانیها در مقابل بلاها، توانایی خاصی دارند که در جاهای دیگر نیست. ایرانی، ارزش نان، نمک و محبت را به خوبی میشناسد.
با این دعا که هیچ کس بیکار نباشد و هیچ انسانی از روزی بیپولی و آبرومندی سرپیچی نکند، و توجه به همدیگر، این مشکلات بهبود پیدا کند. این رسم، کاعنات است و ما نمیخواهیم شرمنده بشویم. گاهی از پرحرفیها کردهام، اما اینکه به خودم حقیقت بگویم، خیلی ارزشمند است.
بیش از بیست یا سی سال، هر کدام از ما با اخلاص و پرتلاشی در محیط کارمان فعالیت کردهایم، به گونهای که الگویی برای دیگران بودهایم. اما اکنون، به ما گفته شده که باید از صفر شروع کنیم، بدون هیچ گونه حقوق یا مزایایی. البته، ایمان دارم که خداوند رزق را رایگان میدهد، اما به این نتیجه رسیدهام که افرادی که این تصمیمات را میگیرند، به شدت متأسفانه به حال ملت و مملکت خود اهمیتی نمیدهند. آنها به جای اینکه در خدمت آنها باشند، به سمتی رفتهاند که باعث بدبختیهای بسیار شده است. آرزو دارم که خداوند آنان را هدایت کند و اینکه این وضعیت، منجر به وحدت و همدلی ملت ایران شود، نه به دلیل نفاق و تزلزل.
ایران، کشوری است که چهار فصل را تجربه میکند و هیچ کسی از گرسنگی نمیرد، همه با دعاها به خداوند میگویند که به هر کسی که به مملکت و ملت خدمت میکند، سلامتی و عزت بدهد. هر کسی که پیچ و مهرههای مملکت را شل میکند، در نهایت باید حساب کند. این دعاها، اگر از قلب صادقانه و با ایمان به خدا باشند، حتماً مستجاب خواهند شد.
من با اندوه میگویم که حتی خانم عشرت مهاجر جاسبی که چند ماهی است خارج از کشور است، چه بسا برای آسایش فرزندانش، خانههایی را که همچون قصرها هستند، برای سرورگری مهرآباد که گفته بود که خاک ایران را سجده میکند و کفشهای پاسداران مملکت را میبوسد. چرا که هیچ کجای جهانی نیست که ایران نباشد؟ ایران، خاکش مردمش است و طلاست. حال طلا نیز ممکن است ناخالصی داشته باشد، اما ایرانیها در مقابل بلاها، توانایی خاصی دارند که در جاهای دیگر نیست. ایرانی، ارزش نان، نمک و محبت را به خوبی میشناسد.
با این دعا که هیچ کس بیکار نباشد و هیچ انسانی از روزی بیپولی و آبرومندی سرپیچی نکند، و توجه به همدیگر، این مشکلات بهبود پیدا کند. این رسم، کاعنات است و ما نمیخواهیم شرمنده بشویم. گاهی از پرحرفیها کردهام، اما اینکه به خودم حقیقت بگویم، خیلی ارزشمند است.