با درود دوستان عزیز،
قسمت شد که دو روز در وطن عزیز خود، جاسب، با یک خانواده دو نفره قدم بزنیم. دوستم میگفت بهشتی که میگویند یک قسمتش اینجاست؛ آب دلال، هوای مطبوع و تمیز، کوههای قشنگ که نظر هر بینندهای را جذب میکند. سر لوله بالاده که صدای شرشر آب گوش انسان را نوازش میکند، هر دلیجانی، کاشانی و هراز جانی شادی میکردند و لذت میبردند. با ماها خیلی برخورد خوبی داشتند و وقتی فهمیدند، یعنی پرسیدند که ما کروگانی هستیم، گفتند خانه هم دارید؟ گفتم داشتیم، حالا نداریم. گفتند وای پس شما بودید که همه چیزتان را گرفتند؟ گفتم متاسفانه بله. گفتند شب بیایید منزل ما، منت داریم. چند نفر چقدر اجتماعی و فهمیده بودند. از ما پذیرایی کردند و جلو دوستانم سربلند شدم که ملت جاسب مهربان و شریف هستند.
قسمت شد که دو روز در وطن عزیز خود، جاسب، با یک خانواده دو نفره قدم بزنیم. دوستم میگفت بهشتی که میگویند یک قسمتش اینجاست؛ آب دلال، هوای مطبوع و تمیز، کوههای قشنگ که نظر هر بینندهای را جذب میکند. سر لوله بالاده که صدای شرشر آب گوش انسان را نوازش میکند، هر دلیجانی، کاشانی و هراز جانی شادی میکردند و لذت میبردند. با ماها خیلی برخورد خوبی داشتند و وقتی فهمیدند، یعنی پرسیدند که ما کروگانی هستیم، گفتند خانه هم دارید؟ گفتم داشتیم، حالا نداریم. گفتند وای پس شما بودید که همه چیزتان را گرفتند؟ گفتم متاسفانه بله. گفتند شب بیایید منزل ما، منت داریم. چند نفر چقدر اجتماعی و فهمیده بودند. از ما پذیرایی کردند و جلو دوستانم سربلند شدم که ملت جاسب مهربان و شریف هستند.
به سر چشمه رفتیم، روح انسان شاد میشود. ولی چیزی که جای تاسف دارد این است که در این چند ساله در سر چشمه به این زیبایی یک درخت کاشته نشده و همه جایش ویران است. به خدا اگر اجازه دهند، بنده با کمک دوستان، آنجا را لااقل صدمتر جلو قنات را مسطح میکردیم و چند درخت بید مجنون یا درختی که سایه داشته باشد، میکاشتیم. به خدا از نیاسر و سرچشمه محلات طبیعیتر و زیباتر بود. مسیر سرچشمه جادهاش چقدر نامناسب است. یک زمانی از آسیای اربابیها به بالا، از باغ مهاجر روحانی معتقدیها، همه دیوار داشت پر از میوههای رنگارنگ بود. حالا ویرانههای بیش نیست. هر درختی که بریده شده و به پول رسیده، یکی جایش غرس نکردهاند. این جای تأسف است. در ده، خانههای بسیار زیبا ساختهاند ولی به فکر تغییر در جویبارها و سرچشمه جاسب که تمام آبادی و نشاط جاسب بخاطر آنهاست، نبودهاند. روبهزوال بوده است. لااقل همان جای درب و داغون را هم کسی تمیز نگه نداشته است. از همه بدتر شش آسیا که یک روزی آرد تمام آبادی را تهیه میکرد، مخروبه شده و درب آسیاها را هم کنده و بردهاند. در صورتی که میشد آنها را سالم نگه داشت تا هر بینندهای کیف کند.
با دوستانم در دشت کروگان و واران و وسقونقان هراز جان رفتیم و گشتیم. این عزیزان لذت بردند. تمام کوچههای هراز جان و واران آنقدر زیبا سنگفرش کردهاند، جز کروگان که قبلاً سرگل جاسب بود و از همه بدتر، یک جوان دیگر در ده نیست که کشاورزی کند. تا میبینی، افاغنه با موتور سرزیر و سربالا توی خانهها با چند بچه. این جای تأسف است. اشکم در میآید. آخر ما چه کرده بودیم که باید از نعمت خانه و دشت و زندگی خود بیبهره باشیم؟ یعنی ماها به قدر افغانیها نبودیم؟ ما که جز محبت با دوستان کاری نداشتیم. الان هم خیلیها وقتی به ما میرسند نهایت احترام را میگذارند ولی وقتی دو نفر باشند، از هم میترسند. عدهای که ریشه در فشارها و بیرحمیهایی که نسبت به ماها شده دارند، در دور بنده را دیدند، فکر کردند جذامی وارد ده شد و فوراً محل را ترک کردند که چهره به چهره نشوند. به خدا ما همه را دوست داریم و کینهای در دل نداشته و نداریم. ماها فحش شنیدهایم ولی فحش ندادیم. کتک خوردیم ولی نزدیم. خداوند بر همه کار آگاه است. من نمیدانم گناه ما چه بوده است.
ماها که نه سیگاری بودیم، نه تریاکی، نه قلیانی، نه مشروبخور که روی دیگران اثر بگذاریم. عزیزان، زمان قدیم سواد نبود و هرکس هر حرفی میزد، دیگران باور میکردند. ولی اعتقادها خیلی محکم بود. حقیقت امر این است که بزرگان ما خیلی مسلمانان مقید و متعهد بودند و هم عاشق امام زمان. وقتی ندایی شنیدند، همان بزرگان مذهبی که پدرانشان در ده مسجد خصوصی طایفهای داشتند، ایمان آوردند و بلایایی هم حتی شهادت را به جان خریدند. و ماها که پشت پنجم آنها هستیم، چیز بدی ندیدیم. راه را رفتیم. مطالعه کنید، تنها دینی که اسلام خصوصاً تشیع را قبول دارد، ما هستیم. هفتاد و دو فرقه اسلامی یکدیگر را قبول ندارند. میگویند ما راست میگوییم. ولی ما دوازده امام معصوم را قبول داریم و به اسلام ارزش قائلیم. و اگر کسی کوچکترین توهینی بکند، ناراحت میشویم. چون حضرت محمد زینت پیامبران بوده و چقدر زجر و عذاب کشیده حتی از دست اقوامش بخاطر هدایت آنها. پس هر مسلمانی باید احترام خاصی برایش داشته باشد.
عزیزان دل، انسانیت حکم میکند ما به همدیگر احترام بگذاریم، ظلم نکنیم، محبت سرمایه زندگی است. شما فکر کنید بزرگان ما اشتباه کردند این راه را قبول کردند. خدا کند آقا بیاید و شما به آرزویتان برسید. ما هم ازش استقبال میکنیم و میگوییم بزرگان ما آنقدر عاشق جمال بیمثال شما بودند که وقتی ندایی شنیدند و یقین پیدا کردند، قبول کردند. حال شما میفرمایید موعود واقعی منم. ما هم استقبال میکنیم. خدا کند هرچه زودتر همه به آرزوشان برسند و دنیا یکپارچه و گلستان شود. هیچ کس جز خدا بر کارها آگاه نیست. خدایا ما را آگاه کن تا هیچ شک و شبههای در کار نباشد.
این همه بلاهایی که سر ماها آمده بخاطر اعتقاد بوده. شاید برای عدهای ساده باشد و بیتفاوت. انسان مثلاً خود بنده که یک روز پدر و مادرش دو خانه و یک نیمروز زمین را کشاورزی میکرده و خود من خریدم برای بازنشستگی، حالا نتوانم نگاه به آن زمین بکنم. خیلی سخت است ولی هر انسانی بخاطر اعتقادش حتی از جانش هم میگذرد. مال که برای دنیاست. هیچکس چیزی از این دنیا با خود نبرده جز اعمال نیک. شاید کمتر کسی اینقدر صادقانه صحبت کند. اگر میخواهید از زندگی لذت ببرید، یک سوزن به خود بزنید و یک جوالدوز به دوستتان. آیا سید رضای جمالی، شمسالله رضوانی، خانواده یزدانیها، سید آقا سید میرزا، سید رضی، کسی هست که خاطره بدی ازشان داشته باشد؟
اتفاقات عجیبی در ده افتاد. میگویند غنایم جنگی باید بیایند و همه باید تقسیم گردد. ولی با کسی جنگ نکردند. مال زندگی همه امانت دست عزیزان بود. یک شبه میلیونر شدند. بابا پول دو تا از همان زمینها را خرج آبادانی ده کنید. سرچشمه را درست کنید. باور کنید مالکین سرمایهدار راضی هم هستند. یک عده تریلیونر شدند و به ریش همه میخندند. عقل بنده اینطور میرسد که آنها که حاضر نیستند قیافه ما را ببینند و حاضر نیستند در جاسب وارد شویم، ترس دارند مطالبه اموال بکنیم. عزیزان باید بدانند که کلاً کسانی که در ایران هستند اموالشان متعلق به خودشان است و بر میگردد، حتی اگر مالک فوت شده، قبرش در ایران است و ورثه دارد. پس ترا به خدا چپ چپ نگاه نکنید. ملکی یا خانهای که صاحبش راضی نباشد، نماز هم درش درست نیست.
جاسب الان توریستی است و صدها هزار آدم میآید. یک روز اگر یک همشهری ستمدیده آمد، با خوشرویی برخورد کنید. باز هم میگویم ما اسلام ناب شیعه را قبول داریم. مقام بسیار برای امام حسین قائلیم و برای شهادتش اشک میریزیم ولی جزع و فزع و زنجیر نمیزنیم. شماها هم که میدانم عاشقش هستید بدانید این عزیزان حاضر نیستند از کس کینه داشته باشید. امیدوارم روزی که همه در کنار هم با آرامش زندگی کنیم و به هم عشق بورزیم و با مشورت و کمک یکدیگر جاسب را الگوی ایران کنیم. خورشید وقتی میتابد به همه جا میتابد. باران میبارد به همه جا، نمیگوید اینجا خوب است و آنجا بد. شرمنده پرحرفی کردم.
دکتر به من گفته حرف دلت را بزن و در دلت نریز. الهی سلامتی، شادی و برکت نصیب همه عزیزانم باشد و آنهایی که ظلم یا ستم کردهاند، بچههایشان فکر کنند و جبران کنند.
قربان همگی، عشقم جاسب، عمرم جاسب، روحم در جاسب.
با دوستانم در دشت کروگان و واران و وسقونقان هراز جان رفتیم و گشتیم. این عزیزان لذت بردند. تمام کوچههای هراز جان و واران آنقدر زیبا سنگفرش کردهاند، جز کروگان که قبلاً سرگل جاسب بود و از همه بدتر، یک جوان دیگر در ده نیست که کشاورزی کند. تا میبینی، افاغنه با موتور سرزیر و سربالا توی خانهها با چند بچه. این جای تأسف است. اشکم در میآید. آخر ما چه کرده بودیم که باید از نعمت خانه و دشت و زندگی خود بیبهره باشیم؟ یعنی ماها به قدر افغانیها نبودیم؟ ما که جز محبت با دوستان کاری نداشتیم. الان هم خیلیها وقتی به ما میرسند نهایت احترام را میگذارند ولی وقتی دو نفر باشند، از هم میترسند. عدهای که ریشه در فشارها و بیرحمیهایی که نسبت به ماها شده دارند، در دور بنده را دیدند، فکر کردند جذامی وارد ده شد و فوراً محل را ترک کردند که چهره به چهره نشوند. به خدا ما همه را دوست داریم و کینهای در دل نداشته و نداریم. ماها فحش شنیدهایم ولی فحش ندادیم. کتک خوردیم ولی نزدیم. خداوند بر همه کار آگاه است. من نمیدانم گناه ما چه بوده است.
ماها که نه سیگاری بودیم، نه تریاکی، نه قلیانی، نه مشروبخور که روی دیگران اثر بگذاریم. عزیزان، زمان قدیم سواد نبود و هرکس هر حرفی میزد، دیگران باور میکردند. ولی اعتقادها خیلی محکم بود. حقیقت امر این است که بزرگان ما خیلی مسلمانان مقید و متعهد بودند و هم عاشق امام زمان. وقتی ندایی شنیدند، همان بزرگان مذهبی که پدرانشان در ده مسجد خصوصی طایفهای داشتند، ایمان آوردند و بلایایی هم حتی شهادت را به جان خریدند. و ماها که پشت پنجم آنها هستیم، چیز بدی ندیدیم. راه را رفتیم. مطالعه کنید، تنها دینی که اسلام خصوصاً تشیع را قبول دارد، ما هستیم. هفتاد و دو فرقه اسلامی یکدیگر را قبول ندارند. میگویند ما راست میگوییم. ولی ما دوازده امام معصوم را قبول داریم و به اسلام ارزش قائلیم. و اگر کسی کوچکترین توهینی بکند، ناراحت میشویم. چون حضرت محمد زینت پیامبران بوده و چقدر زجر و عذاب کشیده حتی از دست اقوامش بخاطر هدایت آنها. پس هر مسلمانی باید احترام خاصی برایش داشته باشد.
عزیزان دل، انسانیت حکم میکند ما به همدیگر احترام بگذاریم، ظلم نکنیم، محبت سرمایه زندگی است. شما فکر کنید بزرگان ما اشتباه کردند این راه را قبول کردند. خدا کند آقا بیاید و شما به آرزویتان برسید. ما هم ازش استقبال میکنیم و میگوییم بزرگان ما آنقدر عاشق جمال بیمثال شما بودند که وقتی ندایی شنیدند و یقین پیدا کردند، قبول کردند. حال شما میفرمایید موعود واقعی منم. ما هم استقبال میکنیم. خدا کند هرچه زودتر همه به آرزوشان برسند و دنیا یکپارچه و گلستان شود. هیچ کس جز خدا بر کارها آگاه نیست. خدایا ما را آگاه کن تا هیچ شک و شبههای در کار نباشد.
این همه بلاهایی که سر ماها آمده بخاطر اعتقاد بوده. شاید برای عدهای ساده باشد و بیتفاوت. انسان مثلاً خود بنده که یک روز پدر و مادرش دو خانه و یک نیمروز زمین را کشاورزی میکرده و خود من خریدم برای بازنشستگی، حالا نتوانم نگاه به آن زمین بکنم. خیلی سخت است ولی هر انسانی بخاطر اعتقادش حتی از جانش هم میگذرد. مال که برای دنیاست. هیچکس چیزی از این دنیا با خود نبرده جز اعمال نیک. شاید کمتر کسی اینقدر صادقانه صحبت کند. اگر میخواهید از زندگی لذت ببرید، یک سوزن به خود بزنید و یک جوالدوز به دوستتان. آیا سید رضای جمالی، شمسالله رضوانی، خانواده یزدانیها، سید آقا سید میرزا، سید رضی، کسی هست که خاطره بدی ازشان داشته باشد؟
اتفاقات عجیبی در ده افتاد. میگویند غنایم جنگی باید بیایند و همه باید تقسیم گردد. ولی با کسی جنگ نکردند. مال زندگی همه امانت دست عزیزان بود. یک شبه میلیونر شدند. بابا پول دو تا از همان زمینها را خرج آبادانی ده کنید. سرچشمه را درست کنید. باور کنید مالکین سرمایهدار راضی هم هستند. یک عده تریلیونر شدند و به ریش همه میخندند. عقل بنده اینطور میرسد که آنها که حاضر نیستند قیافه ما را ببینند و حاضر نیستند در جاسب وارد شویم، ترس دارند مطالبه اموال بکنیم. عزیزان باید بدانند که کلاً کسانی که در ایران هستند اموالشان متعلق به خودشان است و بر میگردد، حتی اگر مالک فوت شده، قبرش در ایران است و ورثه دارد. پس ترا به خدا چپ چپ نگاه نکنید. ملکی یا خانهای که صاحبش راضی نباشد، نماز هم درش درست نیست.
جاسب الان توریستی است و صدها هزار آدم میآید. یک روز اگر یک همشهری ستمدیده آمد، با خوشرویی برخورد کنید. باز هم میگویم ما اسلام ناب شیعه را قبول داریم. مقام بسیار برای امام حسین قائلیم و برای شهادتش اشک میریزیم ولی جزع و فزع و زنجیر نمیزنیم. شماها هم که میدانم عاشقش هستید بدانید این عزیزان حاضر نیستند از کس کینه داشته باشید. امیدوارم روزی که همه در کنار هم با آرامش زندگی کنیم و به هم عشق بورزیم و با مشورت و کمک یکدیگر جاسب را الگوی ایران کنیم. خورشید وقتی میتابد به همه جا میتابد. باران میبارد به همه جا، نمیگوید اینجا خوب است و آنجا بد. شرمنده پرحرفی کردم.
دکتر به من گفته حرف دلت را بزن و در دلت نریز. الهی سلامتی، شادی و برکت نصیب همه عزیزانم باشد و آنهایی که ظلم یا ستم کردهاند، بچههایشان فکر کنند و جبران کنند.
قربان همگی، عشقم جاسب، عمرم جاسب، روحم در جاسب.