
بنده علاقه خاصی به خاک و بومی که در آن به دنیا آمده و رشد کردهام، یعنی جاسب، دارم. در هر گوشهای که مسیر ابر بود، درختان سنوبر، گردو و دیگر گونهها کاشته میشدند. شورای محترم جاسب به دلیل کمآبی در سال گذشته، اقدام به لولهکشی در بند ماراعین و جوب ناکه از باغچه ملک میگذشتند، کردند و مسیر آب را بهکلی بستند. از جلوی آسیاب اربابیها تا پیچ ماراعین، مسیر عقد مادر بنده بود و پدرم چقدر زحمت کشید تا بیش از صد درخت سنوبر، شش گردو و دیگر درختان را به عمل آورد. اما با بستن جوب، این همه درخت خشک شد.
آیا اگر این اموال متعلق به خودشان بود، چنین میکردند؟ نه والله، اموال ما سبز و خرم بود. اکنون که آب فراوان است، چرا دلشان نسوخت؟ آیا این اموال بیصاحب بودند یا صاحبشان مرده بود؟ این اموال متعلق به ده نبود؟
امروز روز عزیزی بود و فردا عزیزتر. قسم میدهم، بیایید دلسوز باشید، امین باشیم، به هم رحم کنیم و محیط زیست را حفظ کنیم. در هر کار وجدان داشته باشیم و مراعات همدیگر را بکنیم. این دنیا فانی است. تمام بزرگان و فقرا رفتهاند و ما هم خواهیم رفت. بگذاریم نام نیک از خود بجای بماند. قسم میخورم تجربه ثابت کرده هر کس همه خلق را دوست داشته باشد و صادق باشد در امور، محبوب قلوب است. اگر کسی ذرهای ناخالصی داشته باشد، منفور عام و خاص خواهد بود. شما سراغ دارید از آشنایانی که بیش از یک کفن با خود برده باشند؟ ما که خوراک مار و موریم و محتاج گوریم، پس چرا کوریم؟ خدا بر تمام کارمان آگاه است.
حضرت سید الشهدا، روحی فداه، در دشت کربلا شهید شد ولی تاج پادشاهی ابدی بر سر نهاد. یزید کوردل و نحوستش ننگش بر دنیا پیچید. کی برنده شد؟ امام حسین. بیایید بدون تعصب کمی راهش را که صداقت، قداست، جوانمردی و راستی است پیشه کنیم. ما باید اول انسان باشیم بعد ادعای دین کنیم.
به دو مطلب که خودم در جریان بودم و با چشم دیدم قضاوت کنید: انسانها چقدر میتوانند سالم و صالح باشند یا چقدر غرق در بدجنسیها.
یک نفر از دوستان چند ساله به نام اسدالله ممقانی، یخچال فریزش از کار افتاده بود. به چند نفر زنگ زده بود که آمدند و گفتند موتور سوخته و هزینه سنگینی دارد. بنده زنگ زدم و گفتم دوستت آقای زمانی را بیاور که هر چقدر خرجش شد، فوری درست کند. بنده او را بردم و خانمش گریه میکرد. ایشان بررسی کرد و دید دوشاخهای که به پریز وصل میشود یک سر سیم بیرون آمده. دوشاخه را درست کرد و یخچال فریزر راه افتاد. زن و مرد شادمانی کردند و پول درآوردند گفتند هرچه میخواهی بردار. گفت هیچ؛ آقای یزدانی و شما برایم عزیز هستید.
آیا میتوان چنین مردی در اجتماع بود؟ همین مرد نازنین به خانمی در محل که به ظاهر فقیر بود و در خانهای قدیمی در یک اتاق کلنگی زندگی میکرد کمک کرد. مردم هزینه زندگیاش را میدادند. اتوماتیک یخچالش سوخته بود. ایشان را آوردیم که عوض کند و آقایی مخیر گفت هزینهاش با من. این آقا درست کرد و رفت. آن آقای مخیر به زن گفت خرجش را بپرس من میدهم به تو. زن صبح زنگ زد و گفت یخچال کار نمیکند. بنده رفتم و دیدم دوشاخه یخچال از برق کشیده شده. به برق زدم و یخچال راه افتاد. گفت وای، گفتم کی از برق کشیده؟ گفت نمیدانم. گفتم چقدر پول گرفتی از فلانی بدهی به آقای زمانی. گفت چکار داری. گفتم بده من بهش بدهم، قطعه خریده. خلاصه خدا رحمتش کند، گفت کسی پول به من نداده. آقای زمانی هم گفت بگذار صدقه سر بچههایم باشد.
این بشر در محرم و صفر و روزهداری مردم چقدر غذا برایش میآوردند. جلو درب خانه مینشست و پول میدادند. وقتی که مرد، یک فامیل دور آمد اثاثش را جمع کند ببرد. زیر فرش، زیر موزاییک، چقدر پول و طلا، تو لحافهاش چقدر. خدایا انسانها خدا کند پاک و با وجدان باشند. از آن موقع فهمیدم نمیشود خوب را از بد تشخیص داد. بیاییم با هم صادق باشیم. یک عمر در نکبت زندگی کردن چه فایده دارد؟ در نهایت نداری هم با افتخار زندگی کنیم.
امروز روز عزیزی بود و فردا عزیزتر. قسم میدهم، بیایید دلسوز باشید، امین باشیم، به هم رحم کنیم و محیط زیست را حفظ کنیم. در هر کار وجدان داشته باشیم و مراعات همدیگر را بکنیم. این دنیا فانی است. تمام بزرگان و فقرا رفتهاند و ما هم خواهیم رفت. بگذاریم نام نیک از خود بجای بماند. قسم میخورم تجربه ثابت کرده هر کس همه خلق را دوست داشته باشد و صادق باشد در امور، محبوب قلوب است. اگر کسی ذرهای ناخالصی داشته باشد، منفور عام و خاص خواهد بود. شما سراغ دارید از آشنایانی که بیش از یک کفن با خود برده باشند؟ ما که خوراک مار و موریم و محتاج گوریم، پس چرا کوریم؟ خدا بر تمام کارمان آگاه است.
حضرت سید الشهدا، روحی فداه، در دشت کربلا شهید شد ولی تاج پادشاهی ابدی بر سر نهاد. یزید کوردل و نحوستش ننگش بر دنیا پیچید. کی برنده شد؟ امام حسین. بیایید بدون تعصب کمی راهش را که صداقت، قداست، جوانمردی و راستی است پیشه کنیم. ما باید اول انسان باشیم بعد ادعای دین کنیم.
به دو مطلب که خودم در جریان بودم و با چشم دیدم قضاوت کنید: انسانها چقدر میتوانند سالم و صالح باشند یا چقدر غرق در بدجنسیها.
یک نفر از دوستان چند ساله به نام اسدالله ممقانی، یخچال فریزش از کار افتاده بود. به چند نفر زنگ زده بود که آمدند و گفتند موتور سوخته و هزینه سنگینی دارد. بنده زنگ زدم و گفتم دوستت آقای زمانی را بیاور که هر چقدر خرجش شد، فوری درست کند. بنده او را بردم و خانمش گریه میکرد. ایشان بررسی کرد و دید دوشاخهای که به پریز وصل میشود یک سر سیم بیرون آمده. دوشاخه را درست کرد و یخچال فریزر راه افتاد. زن و مرد شادمانی کردند و پول درآوردند گفتند هرچه میخواهی بردار. گفت هیچ؛ آقای یزدانی و شما برایم عزیز هستید.
آیا میتوان چنین مردی در اجتماع بود؟ همین مرد نازنین به خانمی در محل که به ظاهر فقیر بود و در خانهای قدیمی در یک اتاق کلنگی زندگی میکرد کمک کرد. مردم هزینه زندگیاش را میدادند. اتوماتیک یخچالش سوخته بود. ایشان را آوردیم که عوض کند و آقایی مخیر گفت هزینهاش با من. این آقا درست کرد و رفت. آن آقای مخیر به زن گفت خرجش را بپرس من میدهم به تو. زن صبح زنگ زد و گفت یخچال کار نمیکند. بنده رفتم و دیدم دوشاخه یخچال از برق کشیده شده. به برق زدم و یخچال راه افتاد. گفت وای، گفتم کی از برق کشیده؟ گفت نمیدانم. گفتم چقدر پول گرفتی از فلانی بدهی به آقای زمانی. گفت چکار داری. گفتم بده من بهش بدهم، قطعه خریده. خلاصه خدا رحمتش کند، گفت کسی پول به من نداده. آقای زمانی هم گفت بگذار صدقه سر بچههایم باشد.
این بشر در محرم و صفر و روزهداری مردم چقدر غذا برایش میآوردند. جلو درب خانه مینشست و پول میدادند. وقتی که مرد، یک فامیل دور آمد اثاثش را جمع کند ببرد. زیر فرش، زیر موزاییک، چقدر پول و طلا، تو لحافهاش چقدر. خدایا انسانها خدا کند پاک و با وجدان باشند. از آن موقع فهمیدم نمیشود خوب را از بد تشخیص داد. بیاییم با هم صادق باشیم. یک عمر در نکبت زندگی کردن چه فایده دارد؟ در نهایت نداری هم با افتخار زندگی کنیم.
حفظ امانت و عدالت در برخورد با اموال عمومی و خصوصی
عزیزان دل،
امروز روز عزیزی است. هر سنگ را که بلند کنی، زیرش بوی خون میدهد. اگر واقعاً اعتقاد دارید، بیایید زمین و خانه و کاشانه ما را پس دهید. ۴۵ سال بس است؛ مال ملت مظلوم را خوردن و دم از امام حسین زدن، قدری تناقض دارد. هیچکس راضی نیست که مالش به مفت تصاحب شود. بپرسید از خود: این املاک چطور به دست ما رسیده است؟ جز امانت بوده؟ به خدا ما عاشق امام حسینیم و رهرو راهش. بیایید پدرانتان را از زیر دین درآورید و زندگی خود را آلوده نکنید. قسم میدهم، صاحبانش آرزو به دل زیر خاک خفتند. اولادهایشان مثل شما عاشق وطنشان هستند. کسی که دم از امام حسین میزند، ذرهای در امانت خیانت نمیکند. دعا میکنیم بیدار شوید و به خود آیید. هنر نیست مال مظلوم را خوردن.
تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار
هرچه را خواهی ببر اما نبر نان کسی
چطور گردو و بادام از گلویتان پایین میرود که صاحبش ناراضی است؟ چطور در خانه غصبی مینشینید که صاحب دارد و صاحبش ناراضی است؟ به خدا مطالعه کنید. اسلام دین محبت است، نه زور. تو سر مظلوم زدن هنر نیست. یدالله فوق ایدیهم.
شاد و سربلند باشید.
امروز روز عزیزی است. هر سنگ را که بلند کنی، زیرش بوی خون میدهد. اگر واقعاً اعتقاد دارید، بیایید زمین و خانه و کاشانه ما را پس دهید. ۴۵ سال بس است؛ مال ملت مظلوم را خوردن و دم از امام حسین زدن، قدری تناقض دارد. هیچکس راضی نیست که مالش به مفت تصاحب شود. بپرسید از خود: این املاک چطور به دست ما رسیده است؟ جز امانت بوده؟ به خدا ما عاشق امام حسینیم و رهرو راهش. بیایید پدرانتان را از زیر دین درآورید و زندگی خود را آلوده نکنید. قسم میدهم، صاحبانش آرزو به دل زیر خاک خفتند. اولادهایشان مثل شما عاشق وطنشان هستند. کسی که دم از امام حسین میزند، ذرهای در امانت خیانت نمیکند. دعا میکنیم بیدار شوید و به خود آیید. هنر نیست مال مظلوم را خوردن.
تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار
هرچه را خواهی ببر اما نبر نان کسی
چطور گردو و بادام از گلویتان پایین میرود که صاحبش ناراضی است؟ چطور در خانه غصبی مینشینید که صاحب دارد و صاحبش ناراضی است؟ به خدا مطالعه کنید. اسلام دین محبت است، نه زور. تو سر مظلوم زدن هنر نیست. یدالله فوق ایدیهم.
شاد و سربلند باشید.